روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلال شخصیت پارانوئید

اختلال شخصیت پارانوئید

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت پارنوئید گرایش به نسبت دادن انگیزه‌های بدخواهانه به دیگران دارند. آنها معمولاً بدبین، تحریک‌پذیر، عصبانی و شکاک هستند. به دیگران اعتماد نمی‌کنند و معمولاً متعصب، جوینده بی‌عدالتی‌ها، همسرانی به‌طور بیمارگون حسود یا انسان‌هائی غیرعادی و اهل دعوا هستند.
تاریخچه
در رابطه با تاریخچه اصطلاح پارانوئید، باید به قبل از بقراط در یونان اشاره کرد که یونانی‌ها از آن به معنای دیوانگی استفاده می‌کردند. در قرن هیجدهم، این اصطلاح برای اختلالاتی که علایم بارز آنها هذیان و توهم بود، متداول شد. تا قرن نوزدهم، این اصطلاح را برای انواع و اقسام بیماری‌ها به‌کار می‌بردند. اما در سال 1893، امیل کراپلین، پارانوئیا را از پارافرنیا که یک اصطلاح متداول در اروپاست و معادل اصطلاح واکنش پارانوئید و یا حالت پارانوئید در آمریکا می‌باشد، تمیز داده و تفکیک نمود. کراپلین، همچنین بیماری پارانوئید را از اسکیزوفرنی پارانوئید متمایز ساخت. حالات بیماری پارانوئید تا حد بسیار زیادی شبیه حالات بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید است، اما از جهاتی با آن تفاوت دارد.

  هر انسانی در برهه‌ای از زمان به تفکر پارانوئیایی گرفتار می‌آید. احتمالا دست‌کم می‌توانید موردی را به یاد آورید که مورد تبعیض قرار گرفته‌اید یا در مورد شما صحبت می‌شود یا بدون دلیل کافی به انگیزه‌های شخصی دیگران مظنون و بدبین باشید. تفکر پارانوئیایی را می‌توانیم نوعی سبک‌ شناختی تلقی کنیم. پارانوئیا، بیماری بسیار کمیاب و نادری است و علامت بارز آن پیدایش تدریجی یک نظام فکری هذیانی با طیف گسترده و توسعه‌یافته‌ای است که بر اساس تعبیر اشتباه از وقایع و حقایق زندگی استوار می‌باشد. هدف از این نظام پارانوئیدی برقراری تعادل در زندگی عاطفی بیمار است؛ لذا تغییر آن بسیار دشوار می‌باشد. افراد در استفاده از این نحوه تفکر و اینکه تا چه اندازه اجازه دهند واقعیت، آنچه را آنها ادراک می‌کنند تحت تاثیر قرار دهد، متفاوت هستند. بنابراین می‌توان تفکر پارانوئیایی را به عنوان پیوستاری در نظر گرفت که می‌تواند از نوع روزمره تا فکر هذیانی شدید که همه زندگی شخص را تحت‌الشعاع قرار دهد، وسعت داشته باشد. گاهی اوقات افرادی که چنین تفکری نداشته‌اند، ناگهان به آن گرفتار می‌آیند. عواملی مثل نقص کبد، کمبود ویتامین B12، از دست دادن شنوایی، غده‌های مغزی، سیفلیس و گستره‌ای از داروها ممکن است تفکر پارانوئیایی را با سایر علایم ایجاد کنند. امروزه در حدود 65 ناراحتی متفاوت، ویژگی‌های پارانوئیایی را به وجود می‌آورد.
  در طبقه‌بندی اختلالات پارانوئید، تاکنون سه نوع عمده از بیماری یا حالات پارانوئید را ذکر کرده‌اند که عبارتند از: پارانوئیا، پارانوئیای پیری و پارانوئیای مشترک اخیرا نیز در تقسیم‌بندی  DSMیک نوع از پارانوئید با عنوان اختلال پارانوئیای حاد ذکر شده است.
پارانوئیای پیری
  این اختلال در دوران کهنسالی شروع می‌شود و نظام شکل‌یافته و محکمی از اختلالات تفکر و باورهای هذیانی در او دیده می‌شود. این هذیان‌ها شبیه هذیان‌های بیمار اسکیزوفرنیک است. علاوه بر شروع در دوران کهنسالی، می‌توان اشاره کرد که حتی تفکر پارانوئیایی در افراد مسن شایع‌تر است. غالبا تفکر پارانوئیایی به علت انزوای اجتماعی یا احتمالا به واسطه ضعیف شدن فزاینده قدرت بینایی و شنوایی ایجاد می‌شود که این امر به نوبه خود برای شخص ممکن است ارزیابی صحت و سقم ادراک رخدادهای واقعی را مشکل سازد. گاهی اوقات ضربه‌های خفیف یا خونریزی‌های مغزی در افراد پیر می‌تواند به علائم پارانوئیایی بیانجامد. علت احتمالی دیگر این بیماری، تباهی یا پلاسیدگی بافت‌های مغز است. هر یک از این حالات ممکن است باعث آنچنان رفتار به شدت غیرانطباقی شود که لازم آید فرد بستری گردد.

  معمولا هذیان‌های پارانوئیایی در چند طبقه جای می‌گیرند؛ احساس مورد اذیت و آزار قرار گرفتن از سوی دیگران، حسادت و سوءظن بی‌دلیل نسبت به خیانت جنسی معشوق یا همسر، این احساس که شخص دیگری عاشق کسی شده بی‌آنکه گواهی بر این ادعا باشد و هذیان‌های بیماری به هنگامی که بیماری خاصی در کار نیست.

پارانوئیای مشترک

  این نوع، جالب‌ترین نوع پارانوئیا بوده و گاهی اوقات جنون دو نفره نیز نامیده می‌شود و عبارت است از، سیستم هذیانی آزار و تعقیب که در نتیجه زندگی و رابطه نزدیک دو شخص به وجود می‌آید. در چنین مواردی یکی از مراجعین شخصی است مسلط و دارای هذیان‌های تثبیت‌شده و دیگری فردی است تلقین‌پذیر که وقتی با هم هستند، عقاید هذیانی را می‌پذیرند. وقتی این دو نفر از هم جدا می‌شوند معمولا فرد تلقین‌پذیر این عقیده را رها می‌کند. دو خواهر، زن و شوهر یا مادر و فرزند از شایع‌ترین زوج‌های درگیر این اختلال هستند. در مواردی نیز افراد درگیر بیش از دو نفر می‌باشند.

پارانوئید حاد

  حالات پارانوئیدی حاد، معمولا کمتر از 6 ماه به طول می‌انجامد و غالبا در افرادی که تجارب شدید سخت و یا تغییرات ناگهانی در محیط زندگی‌شان داشته‌اند(مانند مهاجران، زندانی‌ها، اسرای جنگی، سربازان و کسانی که به‌طور ناگهانی از خانواده خود جدا شده‌اند) دیده می‌شود. شروع آن ناگهانی و بدون سابقه قبلی است و به‌ندرت مزمن می‌گردد. لازم به ذکر است که بیمار پارانوئید با وجود داشتن هذیان‌های عجیب، در شئون دیگر زندگی منطقی و نرمال عمل می‌کنند.

  بر اساس آمارهای مختلف در کشورهای متعدد دنیا، میانگین سنی افرادی که تحت عنوان حالات پارانوئید در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند، پنجاه سال است. البته شیوع این اختلال در زنان بیشتر از مردان است. بر اساس آمارهای منتشر شده مربوط به سال 1998آمریکا، چنین برمی‌آید که در حدود یک درصد بیماران بستری در بیمارستان‌ها دچار اختلالات پارانوئید هستند. بیماران مبتلا به این اختلال بسیار خودمدار و خودشیفته هستند. آنها خشم و عناد درون خود را انکار می‌کنند و برای تخلیه این عواطف، از مکانیسم‌های برون‌فکنی استفاده می‌کنند. آنها نسبت به دیگران حساس، درون‌گرا و بی‌اعتماد هستند. بعضی از مبتلایان نیز بسیار سلطه‌جویانه و در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی دیدگاه‌های بسیار افراطی دارند. آنها در عمق وجود خود، احساس حقارت و خودکم‌بینی می‌کنند و اغلب این افراد در زندگی زناشویی و شغلی خود آنچنان که باید موفق نیستند.

  در رابطه با بررسی علل این اختلال، پژوهشگران از نظر بررسی‌های جسمانی و ژنتیکی مطلب چندان روشنی را ارائه نداده‌اند. ولیکن در زمینه عوامل روانی، فروید اولین نظریات راهگشا را ارائه داده است. بر اساس نظریه فروید هذیان‌های پارانوئید، نتیجه سرکوبی و برون‌فکنی تمایلات همجنس‌گرایی است که تحقیقات بعدی روان‌شناسان و روان‌پزشکان، این مطلب را تایید کرده است.

  در رابطه با درمان این اختلال، دانش کمی موجود است. ممکن است داروهای ضد روان‌پریشی در برخی موقعیت‌های بحرانی مفید باشند. به نظر مؤثرترین راه مقابله با هذیان‌ها این است که به درمانجو نشان دهیم تا چه حد هذیان‌هایش می‌توانند مزاحم دستیابی او به اهدافش شوند، نه اینکه سعی کنیم با آنها برخورد نماییم. گاهی اوقات می‌توان به درمانجو یاد داد موقعیت‌هایی را که باعث هذیان می‌شوند یا آنها را افزایش می‌دهند را بشناسد و از آن اجتناب نماید.

  در پایان، لازم به ذکر است که به علت شباهت‌های زیاد باید میان اختلال پارانوئید با اختلال‌های مشابه از جمله اسکیزوفرنی پارانوئید،اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال سایکوز مشترک تشخیص و تفاوت قائل شد؛ که به‌طور خلاصه نمایه‌ای از این سه اختلال را بیان می‌کنیم.

اختلال اسکیزوفرنی پارانوئید

  در این اختلال، وجود هذیان‌های نظام‌یافته یا توهمات شنیداری گسترده شاخص است. بیمار اسکیزوفرنیک پارانوئید، به هذیان‌های گزند و آسیب یا عظمت مبتلا است که فوق‌العاده نظام‌یافته و پیچیده است. در اختلالات حیطه اسکیزوفرنی آنچه که مطرح است، اختلال‌های اساسی فرد مبتلا در تماس با واقعیت است. به عبارتی فرد از واقعیت بریده شده و دوم اینکه این اختلالات معمولا با چند فرایند روان‌شناختی از جمله فکر، ادراک، هیجان و غیره همراهند و ارتباط و رفتار روانی – حرکتی را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

اختلال شخصیت پارانوئید

  افراد مبتلا به این اختلال، شدیدا به دیگران مشکوک‌اند و همیشه در برابر خطر یا آسیب احتمالی حالت دفاعی دارند. آنها حتی در صورت عدم وجود شواهد قانع‌کننده نسبت به اشتباهشان، همچنان بر باور خود استوار می‌باشند. زندگی آنها منزوی و مقید است. ولی آنچه را که باید در این اختلال مد نظر قرار داد عبارت است از اینکه؛ الگوی ناسازگارانه و بادوام تجربه درونی و رفتار به زمان نوجوانی و جوانی فرد برمی‌گردد.

اختلال سایکوز مشترک

  این اختلال نادر، به‌طور معمول میان دو نفر و گاهی بیش از دو نفر رخ می‌دهد. شخص غالب و شخص فعل‌پذیر، که در جریان آن سیستم هذیانی به‌طور پیشرونده توسط شخصی که جوان‌تر و فعل‌پذیرتر است، مورد پذیرش واقع می‌شود. در این اختلال با جدا ساختن این دو نفر از یکدیگر بهبودی فرد فعل‌پذیر حاصل نمی‌گردد.


 تشخیص، علایم و نشانه‌ها

این بیماران تمایلی به اعتماد کردن به دیگران ندارند. آنها معانی پنهان را می‌بینند، تمایل به کینه‌ورزی دارند و در حمله متقابل تأمل نمی‌کنند. رفتاری رسمی دارند و می‌توانند تنش عضلانی قابل توجهی همراه با ناتوانی در آرامش را از خود نشان دهند. ممکن است محیط را به دقت بررسی کنند. معمولاً جدی و خشک هستند. فرافکنی را اعمال می‌کنند و می‌توانند کاملاً متعصب باشند. آنان افکار انتسابی نشان می‌دهند، به‌طوری که دیگران را تهدیدکننده یا تحقیرکننده می‌بینند. نسبت به وفاداری یا اعتماد دیگران تردید می‌کنند و ممکن است کاملاً محدود و فاقد صمیمیت باشند. بعضی مواقع به منطقی و عینی بودن خود مغرور هستند. آنها معمولاً بیش از اندازه به مقام و قدرت خدمت می‌کنند و افراد ضعیف، بیمار یا ناقص را به دیده تحقیر می‌نگرند. ممکن است به‌نظر کاری و جدی بیایند، اما معمولاً در دیگران باعث ایجاد ترس یا تعارض می‌شوند. برخی از آنان با گروه‌های افراطی ارتباط دارند.

معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای اختلال شخصیت پارانوئید:
  الف ـ شکاکیت و بدبینی فرادگیر نسبت به دیگران که انگیزه‌های آنان بدخواهانه تعبیر می‌شود، در اوایل بزرگسالی آغاز می‌شود و در زمینه‌های مختلف بروز می‌کند؛ به‌طوری که ۴ مورد (یا بیشتر) از موارد زیر را داشته باشد: 
    ۱. بدون پایه و اساس کافی، ظنین است که دیگران او را قریب و آزار می‌دهند و از او سوءاستفاده می‌کنند. 
    ۲. با تردیدهای بی‌مورد در مورد وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان یا همکاران اشتغال ذهنی دارد. 
    ۳. به‌علت ترس ناموجه از اینکه اطلاعات، بدخواهانه بر ضدش به‌کار خواهد رفت، تمایلی به اعتماد کردن به دیگران ندارد. 
    ۴. از گفتارها یا وقایع بی‌خطر، معانی پنهان تهدیدکننده یا تحقیرآمیز برداشت می‌کند. 
    ۵. به‌طور دائم کینه می‌ورزد، یعنی تحقیر، بی‌اعتنائی و اهانت را نمی‌بخشد. 
    ۶. نسبت به شخصیت یا رفتار خود حملاتی که برای دیگران آشکار نیست برداشت می‌کند و بدون تأمل، واکنش خشمگینانه یا حمله متقابل از خود بروز می‌دهد. 
    ۷. شک‌های مکرر و بی‌اساس در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد. 
  ب ـ صرفاً در طی دوره اسکیزوفرنی، اختلال خلقی با ویژگی‌های پسیکوتیک یا اختلال پسیکوتیک دیگری روی نمی‌دهد و به‌علت اثر فیزیولوژیک مستقیم یک بیماری طبی عمومی نیست. 
http://yeganeh394.blogfa.com

اختلال شخصیت پارانویید

اختلال شخصیت پارانویید

مقدمه:

در DSM-IV-TR اختلالات شخصیت به سه دسته تقسیم می شوند. اختلال شخصیت پارانویید، به همراه دو اختلال دیگر یعنی اسکیزویید و اسکیزوتایپی در دسته A قرار می گیرند. افراد مبتلا به این اختلالات، اغلب غریب و نامتعارف به نظر می رسند.

مشخصه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید، بدگمانی، شکاکیت و بی اعتمادی دیرپا به همه افراد است. مسئولیت این احساسات بدبینانه از نظر آنها نه به عهده خودشان که بر دوش دیگران است.این بیماران اغلب متخاصم، تحریک پذیر و خشمگین اند.

افراد متعصب و جزم اندیش، کسانی که مدارکی دال بر تخلف دیگران از قانون جمع می کنند، افرادی که به همسر خود سوء ظن مرضی دارند و اشخاص بدعنقی که اهل دعوا و مرافعه اند، اغلب دچار اختلال شخصیت پارانویید هستند.

همه گیر شناسی:

میزان شیوع اختلال شخصیت پارانویید 5/0 تا 5/2 درصد از جمعیت عمومی است. این گونه بیماران تقریبا هیچ وقت خودشان به جست و جوی درمان بر نمی آیند. در بستگان بیمارمبتلا به اسکیزوفرنی، میزان بروز اختلال شخصیت پارانویید بیشتر از افراد گروه شاهد است.

این اختلال در مردان شایع تر از زنان است و به نظر نمی رسد الگوی خانوادگی داشته باشد. اعتقاد بر این است که در گروه های اقلیت، مهاجران و ناشنوایان بیشتر از جمعیت عمومی است.

تشخیص:

بیماران دچار اختلال شخصیت پارانویید ممکن است در حین معاینه و مصاحبه، رسمی به نظر برسند و از این که آنها را مجبور کرده اندکه از روانپزشک کمک بگیرند، ناراحت باشند. تنش عضلانی، ناتوانی از آسوده بودن و منبسط کردن عضلات خود، و نیاز به کاویدن محیط برای یافتن سرنخ هایی در آن، ممکن است در این بیماران دیده شود.

حالت عاطفی بیمار اغلب جدی است. ممکن است در بحث ها و جدل هایشان، برخی از پیش فرض های غلط وجود داشته باشد، اما تکلمشان منطقی و هدفمند است. در محتوای فکر آنها، شواهدی از فرافکنی، پیش داوری، و گاه افکار انتساب به خود دیده می شود.

ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR :

 الف) بی اعتمادی و شکاکیت نافذ و فراگیر نسبت به دیگران، به طوری که انگیزه های افراد را شرارت آمیز تلقی کند. این حالت باید از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های مختلف به چشم بخورد، که علامتش وجود حداقل چهار تا از موارد زیر است:

1-  سوءظن ناموجه مبنی بر اینکه دیگران می خواهند او را استثمار کنند، به وی آسیب برسانند، یا فریبش دهند.

2-  اشتغال ذهنی مداوم با تردیدهای ناموجه دربارۀ وفادار بودن یا قابل اعتماد بودن دیگران.

3-  عدم تمایل به درمیان گذاشتن اسرارش با دیگران از ترس اینکه آنها این اطلاعات را علیه او مورد استفاده قرار دهند.

4-  گرایش به برداشت کردن معانی تحقیرآمیز یا تهدید کنندۀ پنهان از اظهارات بی غرضانه یا رویدادهای بی زیان.

5-  همیشه دلخور و ناخشنود است. یعنی توهین، صدمه یا بی احترامی دیگری به خودش را هیچ وقت نمی بخشد.

6-  با کوچک ترین چیزی احساس می کند به شخصیت یا اعتبارش لطمه وارد شده است، حال آن که دیگران چنین معنایی را در آن چیزها به طور آشکار نیابند و گرایش به پاسخ دادن با حملات متقابل خشم آلود.

7-  سوءظن های ناموجه مکرر نسبت به وفادار بودن همسر یا شریک جنسی.

ب) منحصراً در جریان اسکیزوفرنی، اختلال خلقی با خصوصیات پسیکوتیک یا یک اختلال پسیکوتیک دیگر روی نمی دهد و ناشی از تأثیر مستقیم یک اختلال طبی عمومی نیست.

توجه: اگر ملاک های قبل از شروع اسکیزوفرنی وجود داشته باشد عبارت پیش مرضی را باید افزود. مثلاً اختلال شخصیت پارانوئید (پیش مرضی ).

 ویژگی های بالینی:

خصیصه بنیادین اختلال شخصیت پارانویید، شکاکیت و بی اعتمادی به دیگران است که تظاهر آن به صورت تمایلی نافذ و ناموجه برای تفسیر اعمال دیگران به اعمالی که گویا به قصد تحقیر یا تهدید بیمار انجام شده است.

افراد مبتلا به این اختلال تقریبا همیشه منتظر آن اند که دیگران به طریقی آنها را استثمار کنند یا به آنها ضرر برسانند. آنان در بسیاری از اوقات بی هیچ توجیهی در وفاداری یا صداقت همسر یا دوستان و همکاران خود تردید می کنند. ضمن این که اغلب حسادت مرضی دارند.

این گونه بیماران در واقع احساسات خود را برونسازی می کنندو دفاع مورد استفاده آنها فرافکنی است، یعنی تکانه ها و افکاریرا که خود دارند و برایشان غیر قابل قبول است، به دیگران نسبت می دهند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید ممکن است در موقعیت های اجتماعی، آدم هایی فعال و کارا به نظر برسند، حال آن که اغلب دیگران فقط می ترسانند یا افراد را به جان هم می اندازند.

تشخیص افتراقی:

اختلال شخصیت پارانویید از اختلال هذیانی اغلب بر این اساس قابل افتراق است که هذیان تثبیت شده ای در اختلال شخصیت پارانویید وجود ندارد.

از اسکیزوفرنی پارانویید هم قابل افتراق است، چون در اختلالات شخصیت، توهم و اختلال در شکل تفکر وجود ندارد.

از اختلال شخصیت مرزی نیز قابل افتراق است، چون بیماران پارانویید به ندرت می توانند مثل بیماران مرزی، روابطی بیش از حد مداخله جویانه و آشفته با دیگران برقرار نمایند.

سابقه دراز مدت رفتار ضد اجتماعی هم که در شخصیت ضد اجتماعی دیده می شود، در بیماران پارانویید وجود ندارد.

افراد مبتلا به شخصیت اسکیزویید نیز افرادی منزوی و نجوش اند، ولی افکار بدبینانه ندارند.

 سیر و پیش آگهی:

هیچ گونه مطالعه درازمدت مکفی و منسجمی در مورد اختلال شخصیت پارانویید صورت نگرفته است. اختلال شخصیت پارانویید در برخی از بیماران، مادام العمر و در برخی دیگر مقدمه اسکیزوفرنی است.

برخی دیگر نیز با پخته تر شدنشان یا با کاهش فشارهای روانیشان، صفات بدگمانانه  خود را وارونه سازی می کنند و به این ترتیب به افرادی بدل می شوند که توجهی در خور به اخلاقیات  و نوعدوستی از خود نشان می دهند.

اما بیماران دچار اختلال شخصیت پارانویید در مجموع تا آخر عمر در کار و زندگی با دیگران مشکلاتی خواهند داشت. مشکلات شغلی و زناشویی هم در این بیماران شایع است.

 درمان:

روان درمانی:

درمان انتخابی، روان درمانی است. درمانگر در تمام برخوردهایی که با این گونه بیماران دارد، باید کاملا صریح و رو راست باشد. اگر به دلیل تناقض یا اشتباهی - مثلا به خاطر دیر رسیدن به جلسه روان درمانی - قصوری متوجه درمانگر شد، بهتر است صادقانه عذرخواهی کند. نه این که در دفاع از خود به توجیه بپردازد.

درمانگر باید همواره به خاطر داشته باشد که اعتماد و تحمل روابط صمیمانه برای بیماران مبتلا به این اختلال مشکل است. از این رو، در روان درمانی فردی، درمانگر باید رفتاری حرفه ای در پیش بگیرد و زیاد با بیمار گرم نگیرد. در غیر این صورت، بی اعتمادی او را به نحو چشم گیری افزایش خواهد داد.

بیماران پارانویید معمولا در گروه درمانی، خوب عمل نمی کنند. با این حال، روان درمانی گروهی برای ارتقای مهار تهای اجتماعی و کاهش شکاکیت آنها از طریق ایفای نقش می تواند مفید باشد. بسیاری از این بیماران، رفتار درمانی را هم - که برای پرورش مهارت های اجتماعی به کار می رود - ممکن است مزاحم و مداخله گر بیابند و تحمل نکنند.

گاه رفتار بیماران پارانوییدی به قدری خطرناک و تهدید کننده است که لازم می شود درمانگر آن را مهار یا محدودیت هایی برایش وضع کند. با تهمت زدن های بیمار باید واقع بینانه، اما آرام و به نحوی غیر تحقیر آمیز برخورد کرد. بیماران پارانویید اگر ببینند کسی که می خواهد به آنها کمک کند، ضعیف و درمانده است، وحشت زده می شوند. لذا درمانگر هیچ وقت نباید کاری کند که بیمار خیال کند او می خواهد بر وی مسلط شود، مگر آن که هر دو طرف بر سر به آن توافق رسیده باشند و قادر به انجام آن باشند.

 دارو درمانی:

برای مقابله با سرآسیمگی ( Agitation ) و اضطراب این بیماران، دارو درمانی مفید است. در اکثر موارد داروی ضد اضطرابی مثل دیازپام کافی است. اما گاه نیز ممکن است لازم باشد از داروی ضد روان پریشی مثل هالوپریدول به مقدار کم و به مدتی کوتاه استفاده شود تا سرآسیگی شدید یا افکار نیمه هذیانی آنها قابل تدبیر باشد. پیموزاید را که داروی ضد روان پریشی است، در برخی از بیماران برای کاهش افکار بدبینانه آنها با موفقیت به کار برده اند.

 منبع: کاپلان .ه. سادوک . ب. (2007)، خلاصه روانپزشکی، جلد دوم، ترجمه: رضاعی.ف. (1387) نشر فردا

طعنه های همسرانه!

طعنه های همسرانه!
وقتی زن و مرد با یکدیگر صحبت می کنند یا سؤال می پرسند، منتظر جواب معقول هستند. پاسخ هایی که می دهید، می تواند ارتباط را شفاف تر و نزدیک تر کند یا آن را تیره و قطع نماید.
از مشکلاتی که بین زن و مرد به وجود می آید این است که زن و مرد با این که از کلمات مشابه استفاده می کنند، ولی تصورات شان از کلمات، متفاوت است. آنها حتی از جملات واحد، معانی متفاوت برداشت می کنند. زنان احساسات خود را اغراق آمیز جلوه می دهند و محدودیتی در استفاده از لغات نمی بینند، اما مردان کلمات را واقعی پنداشته و واکنش های نامناسب نشان می دهند. مردان حرف های زنان را لغت به لغت معنا می کنند. برای زندگی بهتر به خانم ها توصیه می کنیم وقتی با همسرشان صحبت می کنند، کلمات را سنجیده و حساب شده به کار برند و آقایان نیز زیاد به نوع کلماتی که خانم ها استفاده می کنند، حساس نشوند.
پاسخ دهنده با جوابی که می دهد، شخصیت درونی خود را نمایان می سازد. جواب های تند و سریع و بدون تفکر موجب رنجش شنونده می شود و این گونه جواب ها خامی و عجول بودن پاسخ دهنده را می رساند. جواب های سربالا و سرزنش آمیز دلیل بر پر عقده بودن و عصبیت پاسخ دهنده و ناشی از آن است که وی شیوه برقراری ارتباط را نمی داند. واکنش های کلامی که با تعمق و منطقی و بدون حب و بغض باشد و جواب دهنده صادقانه خواسته های خود را مطرح می کند، قطعاً ارتباط بهتری را رقم می زند و موجب پایداری زندگی خواهد شد. در ذیل چند نمونه از واکنش های کلامی آورده می شود. شما کدام پاسخ را ترجیح می دهید، آیا اگر مورد آخر را انتخاب کنید بهتر نیست؟

1- امروز شاید کمی دیر بیام...
الف- کار همیشگیته.
ب- باز می خوان ازت کار بکشن.
ج- باشه منتظرت می مونم، ولی خودت رو خیلی خسته نکن.

2- نظرت نسبت به ... چیه؟
الف- چطور مگه؟ کی تا حالا نظر من برات مهم شده؟
ب- نه اصلاً ازش خوشم نمیاد.
ج- چیز بدی ازش ندیدم. در معاشرت بهتر می شه دیگران رو شناخت.

3- جلوی مهمونا درست نبود با من این طوری حرف بزنی...
الف- حقت بود.
ب- تو که برای کسی اهمیت قایل نیستی.
ج- ببخشید، خودمم پشیمون شدم. آخه خیلی عصبانیم کردی.

4- امروز حال خرید ندارم...
الف- هر روزت همینه، این که عجیب نیست.
ب- باز نق و نوقت شروع شد.
ج- اشکالی نداره. اگه خسته ای، می ذاریم برای یه روز دیگه.

5- چرا غذا نمی خوری؟ مگه غذا خوردی؟
الف- نمی خورم، از این غذا خوشم نمیاد.
ب- کجا غذا خوردم؟ باز کج خیال شدی؟
ج- با این که بوی غذات آدمو به اشتها میاره، اما نمی دونم چرا میل ندارم.
وقتی رنجش ها عمیق می شوند...
در جایی که انسان می تواند به طور صریح سخن بگوید و رنجش های خود را از راه گفتگوی مستقیم حل کند، چرا متوسل به طعنه و کنایه شود؟ یا چرا به جای این که به حل اصولی مشکلات خود بپردازد، به زخم زبان متمسک شود؟ در این صورت نه تنها مشکل حل نمی شود، بلکه رنجش ها عمیق تر می گردد. بهتر است سعی کنید در زندگی مسایل و مشکلات را خودتان حل کنید و رنجش حل نشده باقی نگذارید. وقتی زن و مرد از هم رنجش پیدا می کنند و درصدد رفع آن بر نمی آیند، وقتی اجازه می دهند ناراحتی ها و دلخوری ها روی هم انباشته شود، همچون کامیونی می شوند که مملو از بار باشد. اگر این کامیون بار خود را خالی نکند، بالاخره بار از آن سرریز می شود. زوجی که رنجش های خود را رفع نمی کنند، باید انتظار داشته باشند رابطه شان سرد شود. وقتی یکی از دیگری می رنجد، بی منطق، بی انصاف و پرخاشگر می شود. حال حدس بزنید قضاوت چنین آدمی نسبت به همسرش چگونه خواهد بود.

منبع: نشریه کوچه ما، شماره 8.

مجادله های بی پایان

مجادله های بی پایان
درک تفاوت ها و اختلافات از سوی همسران موجب تفاهم بین طرفین است. اغلب زوج ها در مذاکرات شان اختلاف می یابند. این مسأله به مباحثه و گاه از سر ناآگاهی به مجادله تبدیل می شود، یعنی ناگهان حالت دوستانه صحبت عوض می شود و با سرزنش، گله و شکایت، افترا، امر و نهی، دلخوری و شک و تردید شروع به آزار یکدیگر می کنند. مردان و زنان با این کار نه تنها به احساسات خود، بلکه به مناسبات شان نیز ضربه می زنند. همان گونه که ارتباط از اساسی ترین ارکان مناسبات اجتماعی است، مباحثه و دعوا هم می تواند ویران کننده ترین رکن آن باشد. وقتی میان دو نفر رابطه عاطفی وجود نداشته باشد، خیلی راحت تر است که زمان جر و بحث، خود را از معرکه کنار بکشند و در حالت انفعالی بمانند. ولی زمانی که دو نفر با هم رابطه احساسی قوی دارند، هنگام بحث خیلی آسان همه مسایل را به خودشان می گیرند.

بیهوده دعوا نکنید
همسرانی که تمام مدت در حال جر و بحث- هرچند بسیار ساده- هستند، به تدریج شاهد مرگ عواطف شان خواهند بود. از طرف دیگر بعضی ها به طرز افراط آمیزی، احساسات صادقانه خود را در نطفه خفه می کنند تا از برخوردهای احتمالی خودداری کنند. غافل از این که در نتیجه خفه کردن احساسات حقیقی و صادقانه خود، تماس با احساسات عاشقانه را نیز فراموش می کنند.
بهترین راه برای هر زن و شوهر، یافتن حالت بین افراط و تفریط است،‌ با در نظر گرفتن این مسأله که زن و مرد با هم متفاوتند و نیز این موضوع که با کسب مهارت هایی برای برقراری یک ارتباط خوب می توان از مباحث بیهوده پرهیز کرد، بی آن که احساسات منفی را خفه کنیم.

مراقب حرف زدن تان باشید
در نظر داشته باشید همیشه موضوع بحث نامناسب نیست بلکه گاه نحوه گفتارها نامناسب است. مجموعاً مردها در مبارزه، همه عزم شان را جزم می کنند تا ثابت کنند که حق با آنهاست و ناخودآگاه، توانایی آنها در برقراری ارتباط دوستانه و داشتن لحن اطمینان بخش به همسرشان کمتر می شود. در چنین مواقعی اختلاف سلیقه ای جزیی، در یک چشم بر هم زدن باعث برخورد خشونت آمیز می شود. زمانی که مرد حرمت احساسات آسیب دیده زن را نادیده می گیرد، به سختی می تواند درد زن را بفهمد زیرا او نسبت به اظهارات نامهربان و لحن کلام زن، آسیب پذیر و حساس نیست و در نتیجه ممکن است حتی درک نکند چقدر شریکش را آزرده می کند و به این ترتیب حس مقاومت زن را تحریک می کند.

بهترین راه برای ختم دعوا
زن ها متوجه نیستند چقدر می توانند مردها را آزرده کنند. برعکس مردها زمانی که زن احساس مبارزه با مرد می کند، با لحن کلام و نوع صحبتش شکایت خود را به مرد نشان می دهد. این موضوع برای مرد بسیار دردناک است، علی الخصوص اگر با هم روابط عاطفی داشته باشند. بهترین روش برای خاتمه دادن دعوا، پیشگیری قبل از وقوع آن است. مسؤولانه تشخیص دهید چه زمانی اختلاف سلیقه تبدیل به بحث و جدل می شود. سکوت را رعایت کنید یا برای یک بار هم که شده سکوت را در جر و بحث تجربه کنید. به خاطر داشته باشید برخوردتان با او به چه صورت بوده است. سعی کنید بفهمید چیزی را که نیاز داشته،‌ به او هدیه نداده اید، برگردید و با مهربانی و احترام شروع به صحبت کنید. با کناره گیری از معرکه، خونسردی خود را حفظ کنید، زخم های تان را التیام بخشید و قبل از این که در برقراری ارتباط با دیگری تلاش کنید، روحیه بهتری پیدا کنید. فراموش نکنید ریشه بسیاری از طلاق هایی که در سطح اجتماع اتفاق می افتد، جر و بحث های روزمره ای بوده است که به نظر بسیار جزیی و قابل اغماض می آمده اند. اگر دریافته باشید که همسر شما با آنچه می گویید مخالفت نمی کند بلکه به نحوه گفتار شما اعتراض دارد، می توانید بسیاری از جر و بحث ها را از میان بردارید. همیشه این جمله را با خود زمزمه کنید:« در جر و بحث ها به حضور دو نفر نیاز است، ولی یک نفر باید دعوا را خاتمه دهد.» فراموش نکنید فرزندان شما به محیطی آرام و عاری از هرگونه به مجادله نیاز دارند.

منبع: نشریه کوچه ما، شماره 8.

خانواده همسرتان را دریابید...

خانواده همسرتان را دریابید...

صله رحم
تفاوت های عمیقی در نگرش و رفتار نسل جوان امروز با نسل جوان گذشته، در زمینه نوع آشنایی ها، ازدواج و تشکیل خانواده، محل زندگی، ارتباط زوجین با خانواده هایشان و با خویشاوندان و اقوام همسرشان مشاهده می شود. در زمانهای نه چندان دور، اکثریت قریب به اتفاق دختر خانمها با خانواده های همسرشان همسفره می بودند - در مواردی هم آقا پسر با خانواده عروس همسفره می شد- و در اتاقی که در جواراتاق سایرعروس های آن خانواده و مادرهمسرشان قرار داشت، سکنی می کردند تا در زمانی مقتضی زندگی مستقل خود را بیازمایند و حتی گاها به همین سبک، زندگی زناشویی خود را به پایان می رسانند. اما به مرور زمان سبک زندگی مستقلانه و شخصی جایگزین این سبک زندگی گروهی شد و در امروزه زمانی هیچ یک از طرفین، علی الخصوص دختر خانم ها، حاضر به تجربه چنین سبک زندگی نمی باشند و از همان ابتدای تصمیم برای ازدواج، در اندیشه استقلال از خانواده هایشان هستند و متمایل به تجربه زندگی بدون حضور والدین خود و همسرشان می باشند.
یکی از اساسی ترین مسائلی که زن و شوهران جوان با آن بسیار درگیر می باشند و گاها منجر به تعارضات و کشمکش زوجین با یکدیگر می شود، شیوه صحیح برقراری ارتباط با خانواده همسر است. ضرورت وجود رابطه صمیمانه با خانواده همسر هم برای زن و هم برای مرد از اموری مهم و الزاما اجتناب ناپذیر است چرا که ازدواج، پیوند دو فرد با یکدیگر نیست بلکه پیوستگی دو خانواده با فرهنگ و آداب و رسوم، شیوه های تربیتی وسبک متفاوت زندگی است که سازگاری و همنوایی خاص خود را مطالبه می کند. در مقاله ای که پیش روی شماست، زمینه برقراری روابط بهتر و خردمندانه در باب ارتباط با خانواده همسر و رابطه همسر با خانواده خویش به بحث گذاشته شده است، بدان امید که گامی در تداوم حیات خانوادگی زوجین جوان و حل این معضل در خانواده های تازه بنیان شده برداشته باشیم.
همان طور که می دانید انسان موجودی اجتماعی است و برای برقراری ارتباط صمیمانه و ایجاد محبت وعلاقه با دیگری متمایل است. انسانها به موجب دارا بودن این خصیصه ناگزیرند برای بر طرف کردن نیازهای خویش به ارتباط با دیگران متوسل شوند تا با برقراری ارتباط با دیگران، نیاز به داشتن انس و همدلی را مرتفع سازند. یکی از مهمترین هزاران ارتباطی که در بین انسان ها مرسوم است، ارتباط خانوادگی است که سنگ بنای سایر ارتباطات حسنه و مفید نیز از طریق همین نوع ارتباط گذاشته می شود؛ چرا که ما از همان اوان کودکی به واسطه همین نوع ارتباط بسیاری از بایدها و نبایدها را آموخته ایم وهنجارهای مثبت و منفی اجتماعی را فرا گرفته ایم. لذا بایستی دوباره یادآور شویم که خانواده، این قدیمی ترین نهاد اجتماعی، بستری برای مناسب ترین و حتی بدترین نوع ارتباطات است. با این اوصاف، تدّبر در این زمینه امری مهم قلمداد می شود.

صله رحم
روابط صمیمانه در چهارچوب خانواده به دو بُعد اساسی تقسیم می شود که در بُعد اولیه و هسته ای، صمیمانه ترین ارتباط ها بین زوجین است و در بُعدی دیگر که همجوار و متوازی با بُعد دیگر در زندگی زوجین نقش مهم ایفا می کند، ارتباط با خانواده همسر است. همان طور که پیشتر گفته شد، ازدواج ظاهرا پیوند دو فرد با هم است درحالی که، به واقع وصلت میان دو خانواده است که در تدوام و احیانا در تزلزل پیوند دو فرد نقش حیاتی و مهمی را ایفا می نمایند. دختر و پسر بعد از مدتهای مدید زندگی با خانواده خود، حالا قصد جدایی از آنان را دارند به گونه ای دچار سردرگمی می شوند که کاملا طبیعی است ولی از سوی دیگر مفری نیز برای این مسوولیت پذیرفته شده نیست، لذا مدیریت این رابطه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. درکشورهای شرقی و به ویژه در کشور ما، خانواده ها پایبند برخی از آداب و سنن هستند و گاهی این سنت ها با برخی از تفکرات عامیانه و به اصطلاح امروزی "خاله زنک" در آمیخته می شود و موانع و سدهای ارتباطی ناموجهی را بر سر راه زوجین جوان با خانواده هایشان قرار می دهد، از سوی دیگر با ناپختگی، بی تجربگی و خامی جوانان در برخورد با آن مسائل توام می شود که این خود مشکلات عدیده ای را در زندگی که تازه ریشه دوانده است به وجود می آورد.
روابط صمیمانه در چهارچوب خانواده به دو بُعد اساسی تقسیم می شود که در بُعد اولیه وهسته ای، صمیمانه ترین ارتباط ها بین زوجین است و در بُعدی دیگر که همجوار و متوازی با بُعد دیگر در زندگی زوجین نقش مهم ایفا می کند، ارتباط با خانواده همسر است
خانواده همسران بیش از هر گروه دیگری زندگی زوجین جوان را تحت تاثیر قرار می دهند. خانواده ها غالباً علاقمند به دیدار روزانه، هفتگی، ماهانه و ... فرزند، عروس و داماد خویش هستند و از سوی دیگر فرزندان نیز دوست دارند با مشایعت همسر شان به دیدار والدین خویش بروند، که وجود این دید و بازدیدها الزامی است. گاهی یکی از زوجین از انجام چنین معاشرت هایی خودداری می کند و طرف مقابلش را از دیدن اقوام مهم محروم می سازد و گاها همسرشان را در این دید و بازدیدها همراهی نمی کنند و به مرور زمان موجبات تکدر خاطر همسر و والدین وی را فراهم می سازند. از آنجایی که برقراری روابط مطلوب با آنها نقش مهم و در عین حال موثری در تقویت روابط بین همسران دارد، در ادامه سعی شده است راهکارهایی ارائه شود تا زمینه ساز حفظ و تقویت ارتباط مناسب بین همسر و خانواده اش بوده و مامنی امن برای جلوگیری از بروز کشمکش و پرخاشگری در فضای خانه.
• زن و شوهر جوان باید بدانند توجه به خویشاوندان همسر، رفتاری دوجانبه است و به هر دو آنها مربوط می شود. کوتاهی هر یک ازطرفین در این روابط، قصور دیگری را به دنبال خواهد داشت. لذا، بهتر است در حفظ روابط متقابل و جلوگیری از بروز مشکلات در خانواده، نقش فعال و پویایی داشته باشند.
• خانواده شما وهمسرتان سختی ها و زحمات فراوانی را برای بزرگ کردن و ازدواج موفق شما متحمل شده اند. چه بسا با عدم تلاش و ممارست آنان این ازدواج سر نمی گرفت. لذا، شما و همسرتان بایستی قدردان آنها و زحماتتشان باشید و تکدر خاطر آنها را فراهم نسازید. همین احساس تقدیر و ارزشمندی موجب می شود تا شما در محضر آنها جسارت ننموده و حدود احترام را رعایت نمائید.

خانواده همسرتان را دریابید
• زمانی که شما پیوند زناشویی را می بندید، به واقع به پذیرش تعهداتی خود را باید ملزم سازید تا در سایه آن تعهدات به زندگی مشترک خود رنگ و بوی عشق و محبت دهید. یکی از این تعهدات رعایت حقوق و توجه به والدین و اقوام همسر است. از همان روزهای ابتدایی شروع زندگی مشترک، بستگان همسرتان را با همان علاقه ای که به بستگان خود دارید، بپذیرید. اگر این ذهنیت را در خود پرورش داده باشید که مادر و پدر همسرتان، همچون مادر و پدر خود شما هستند، دیگر در مقابل گفته ها و خواسته های آنان جبهه گری ننموده و راهنمایی های آنان را تزاحم و دخالت آنان در زندگیتان قلمداد نخواهید نمود و نکته سنجی های بی مورد نخواهید داشت و درمقابل گفته های آنها که گاها ممکن است نابجا و احساسانه باشد، "مثلا، اگر مادرهمسرتان بگوید: پسرم را بعد از ازدواجش از دست دادم!"، صبر و تحمل نموده و راه حل های منطقی در مواجه با آنها پیدا خواهید نمود؛ کاری خواهید کرد تا او نظرش را عوض کرده و به این اعتقاد برسد که نه تنها پسرش را ازدست نداده، بلکه دختری مدبر و مهربان نیز به خانواده آنها ملحق شده است.

نویسنده: نسرین صفری
تبیان

پیامد زندگی با همسر ایرادگیر

پیامد زندگی با همسر ایرادگیر

زنان در طول زندگی با مردانی که دائما از رفتارها و اعمال آنان ایراد می گیرند، قدرت تمرکز لازم خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند،اشتباه و نادرست است و همین حالاست که
زنان در طول زندگی با مردانی که دائما از رفتارها و اعمال آنان ایراد می گیرند، قدرت تمرکز لازم خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند،اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهران آنان سر برسند و به بدگویی و رفتاری زننده و غیر انسانی در مواجه با کار آنان بپردازند. یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید درزنان برشمرد...

ایرادگیری

تمایل انسان ها به برخورداری از وجه ای مناسب، قابل اعتماد و مطلوب در نزد دیگران از سابقه ای به قدمت تاریخ برخوردار است.
این موجودات اجتماعی، همواره خواهان داشتن ارتباطاتی هستند که طی آن از سوی دیگر هم نوعان خود مورد تمجید و تحسین قرار گیرند و از راه های گوناگونی جهت نیل به این مقصود بهره می جویند.
در این میان هستند اشخاصی که با گرفتن ایراد و انتقادهای بی مورد و بی جا، سعی بر ضعیف نشان دادن مخاطب خود دارند تا از این منظر برای خود کسب قدرت نمایند و موقعیت فردی و اجتماعی خود را قوت بخشند.
این پیامد اغلب و به صورتی چشمگیرتر در میان مردان جامعه مشاهده می شود و آن زمانی که این مردان منتقد دارای شخصیتی بدبین و شکاک نیز باشند، معضل حادتر شده و همسران و یا همکاران و حتی خانواده های آنان درگیر مشکلاتی می شوند که گاه لاینحل می ماند و به بروز اختلالات روانی در افراد منجر می شود.
علی جوادی؛ روان شناس ، نظرش در خصوص تأثیرات رفتاری این دست از مردان بر همسران این است که جای بسی تأسف است که مردان ایرادگیر تمام مشکلات و معضلات و رخدادهای ناگوار زندگی خود را به همسران، مادر و یا خواهر و حتی همکاران خود مرتبط می دانند و می توان گفت آنان همیشه و به صورتی دائمی مشغول تقسیم تقصیرات هستند تا از این راه خود را تبرئه نمایند و اجازه ندهند کسی نوک پیکان کم کاری و یا بی توجهی و بی مسئولیتی را در زندگی به سوی آنان نشانه رود.
وی در ادامه تصریح کرد: مشکل از جایی آغاز می شود که این افراد نقاط قوت و رفتارهای مثبت اطرافیان خود و به ویژه همسرانشان را نمی بینند و یا در صورت مشاهده اهمیتی به آن ها نمی دهند، از این رو همسران این مردان دچار کمبود محبت و بذل توجه می شوند و در صورت تداوم این برخوردها و حرکات دچار مشکلات شخصیتی و رفتاری می شوند.
جوادی؛ یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید در زنان برشمرد و افزود: زنان؛ در طول زندگی با مردانی که دائماً از رفتارها و کارهای آنان ایراد می گیرند، قدرت تعقل و تمرکز کامل و جامع خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند، مهم و یا کم اهمیت اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهران آنان سر برسند و به بدگویی و نشان دادن رفتاری زننده و غیرانسانی در مواجه با کار آنان بپردازند.
زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستند و آن احساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند
وی؛ رفتارهای زنان در برخورد با چنین مردانی را گاهی بروز عکس العمل ها و واکنش های غیر طبیعی و شدیدالحن خواند و تأکید کرد: قهرها، نزاع و دعواهای طولانی مدت میان این زوج ها به ایجاد روابطی سرد و حتی جدایی منجر می شود، اما آن دسته از زنانی که به هر دلیلی در زندگی با این مردان می مانند و از سوی دیگر نمی توانند آنان را اصلاح کنند، سعی در اصلاح خود می نمایند به نحوی که دیگر جایی برای غرغرها و ایرادات بیجای مردان نماند، که این امر هرگز میسر نیست، زیرا هیچ فردی کامل و بی عیب نیست و از طرف دیگر این مردان به ایرادگیری به جا و درست نمی پردازند، بلکه دستمایه ی بهانه جویی های آنان، اتفاقات غیرواقعی و ساخته و پرداخته ی ذهن آن هاست.
علی جوادی؛ میزان بروز پدیده ی افسردگی های خفیف و یا حاد را در این زنان بسیار بالا و فزاینده نامید و گفت: زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستند و آن احساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند، دچار افسردگی های مزمن می گردند و روابط آنان با گذشت زمان سیاه و سیاه تر شده تا به ورطه ی کامل نابودی کشیده می شود.
وی، وسواس را یکی از اصلی ترین پیامدهای زندگی با مردان بهانه جو و ایرادگیر برای زنان دانست و خاطرنشان کرد: این زنان دچار وسواس می شوند و تا پایان عمر، چنانچه به صورت خودآگاه درمان نشون، دیگر به هیچ عمل خود اطمینان نخواهند داشت و گاه شاهد خواهیم بود که خانه ی خود را در طول روز بارها نظافت می کنند و یا بچه ها را از شدت توجه و پاکیزگی کلافه می کنند و از ترس برخورد اشتباه با دیگران و سرزنش و نکوهش همسران خود، با اطرافیان قطع ارتباط می کنند و پیله ای قطور که مانع از پیشرفت و برخورداری آنان از زندگی سالم از لحاظ مادی، روانی و جسمی می گردد، به دور خود می کشند.

ایرادگیری

همچنین راهکار درمان خودخواسته و آگاهانه ی این اختلال را مستلزم کمک مردان و زنانی دانست که در این نوع رابطه ها قرار دارند و گفت: احساس رضایت اگر یک سویه باشد دیگر نمی تواند واقعی باشد و مردان باید بدانند نیمی از احساس شادی و رضایت کمک به ایجاد این احساس در شریک زندگی آنان است. مردان باید کاری کنند تا این احساس از زنان وسواسی دور شود که کسی را ندارند که به خاطر او بهبود یابند و یا پیشرفت نمایند.

20 نکته کلیدی برای یک زندگی زناشویی سعادتمند

20 نکته کلیدی برای یک زندگی زناشویی سعادتمند

راه های رسیدن به یک زندگی سالم و خالی از دغدغه آن قدر ها هم سخت نیست. زن وشوهر با صبوری و کمی سیاست و البته هوشیاری و از خودگذشتگی می توانند زندگی ای مملو از عشق و خاطرات فراموش نشدنی در کنار یکدیگر داشته باشند.
1- ذهن خود را روی هدف اصلیتان، که باعث ایجاد یک زندگی سعادتمند می گردد، متمرکز کنید. چیزهایی را بیان کرده و انجام دهید که شما و همسرتان را قادر می سازد تا با خوشبختی زندگی کنید. از جبهه گیری بپرهیزید. همه مسائل بی اهمیت در حاشیه قرار دارند.

2- مدام از خود بپرسید، چه چیزهایی می توانند باعث به وجود آمدن محیطی شاد و محبت آمیز در خانه ما گردند؟

3- بیشتر به نیمه پر لیوان توجه کنید تا نیمه خالی آن. تا جایی که امکان دارد برای برآورده کردن نیازهای همسرتان بکوشید.

4- به اعمال و گفتاری که برای همسرتان اهمیت دارد، ارزش دهید.

5- به طور مداوم از خودتان سؤال کنید، چه جملات مثبتی می توانم بیان کنم و چه کارهای مثبتی می توانم انجام دهم تا همسرم را در موقعیت های عاطفی مثبتی قرار دهم؟

6- پیش از صحبت کردن، پیامد آنچه که خواهان آن هستید را برای خود روشن کنید. ارتباط برقرار کردن شما به این معنی است که درواقع می خواهید پاسخ مناسبی دریافت کنید. اگر در ابتدا با چیزی که بیان می کنید به هدفتان نرسیدید، نگرش خود را تغییر دهید. به یاد داشته باشید که احترام و رضایت متقابل هدف اصلی شماست. بدون دلیل مشاجره نکنید. اغلب سکوت، زیرکانه ترین گزینه است. با استواری متقابلا رفتاری محترمانه داشته باشید.

7- تا جایی که ممکن است قدردانی و سپاسگزاری خود را بسیار ابراز کنید. چند بار در روز چیزهایی مبنی بر قدردانی خود نسبت به همسرتان، بیان کنید.

8- شنونده خوبی باشید، دیدگاه ها و نظرات همسرتان را درک کنید.

9- به احساسات و نیازهای همسرتان توجه کنید. در مورد شرایطی که رفتارهایتان باعث بی توجهی به او شده و یا با اتخاذ تصمیماتی میزان توجه شما به او کاهش یافته، فکر کنید.

10- به جای عیب جویی و شکایت کردن، به روش های مثبتی بیندیشید که به شریک زندگی تان انگیزه دهد. اگر راهکارهایی که برگزیده اید تأثیری نداشت، به فکر روش های خلاقانه باشید.

11- انتظارات غیرواقعی نداشته باشید. از همسرتان انتظار نداشته باشید که بی عیب و نقص باشد و او را با کسی مقایسه نکنید.

12- با گفتار خود او را آزار ندهید. اگر شریک زندگیتان به شیوه ای با شما صحبت کند که باعث آزار شما گردد، جملاتی را برگزینید که نتیجه بخش باشند و به روشی با او حرف بزنید که احترام هر دو طرف حفظ گردد.

13- حتی الامکان بر سر همه چیز با هم توافق کنید. سعی کنید برای او هر کاری انجام دهید تا واکنشی مشابه آنچه خودتان انجام می دهید از همسرتان ببینید.

14- لیستی از روش هایی که در بدو ازدواج برای نشان دادن خود و جلب نظر همسرتان به کار برده اید، بنویسید. سعی کنید مواردی به آن افزوده و هرازچندگاهی آن را دوباره مطالعه کنید.

15- فهرستی از رفتارهای مثبت و نقاط قوت همسر خود تهیه کنید. چند مورد هم به آن اضافه کنید و به طور مکرر آن را مرور کنید.

16- در مورد کارهایی که می توانید برای بیان بهترین خصوصیات شریک زندگیتان انجام دهید، بیندیشید. این خصوصیات را در رفتار و گفتارتان بیشتر تقویت کنید.

17- برای پیدا کردن راه حل های مناسب برای مشکلات ایجاد شده، تلاش کنید. گله و شکایت را کنار بگذارید و زیاد به این که مقصر اصلی چه کسی است، توجه نکنید. برای به دست آوردن خوشبختی در زندگی زناشویی، در کنار هم گام بردارید و راه حل های مناسب و قابل قبول را به کمک یکدیگر بیابید.

18- لحظات به یاد ماندنی زندگیتان را به خاطر داشته باشید. فکر کنید که آن هنگام که آن حس خوب را نسبت به هم داشتید، چه کاری انجام داده بودید؟ آن اعمال را بیشتر انجام دهید.

19- به دنبال فعالیت های مثبتی باشید که بتوانید با هم انجام دهید.

20- در زمان حال زندگی کنید. اشتباهاتی که در گذشته مرتکب آن شدید، دیگر گذشته اند. شما هم اکنون با تفکرات، بیانات و اعمالتان، زمان حال و آینده را می سازید. پس با هوشیاری آنها را انتخاب کنید.

نسیبه رجبی
کیهان