روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

تخصص تدریس؛ ضرورتی انکارناپذیر

تخصص تدریس؛ ضرورتی انکارناپذیر

دکتر علی شریعتمداری عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی :
به یاد دارم در سالهای نخست تحصیلات، هنگامی که در مدرسه ابتدایی "کمالیه" شیراز تحصیل می کردم معلم حساب و هندسه سخت گیری داشتیم و همشاگردی بازیگوش و درس نخوانی به نام "نصرا..." که هیچ گاه خیال درس خواندن نداشت. همین مسأله باعث شده بود که همواره نصرا... دست از پا درازتر به پشت نیمکتش برگردد، یعنی وقتی می آمد و می رفت چیزی در چنته نداشت و جواب نمی داد. با این حال این معلم، معلم بدی برای ما نبود. نصرا... همسایه ما بود و از آنجا که پدرش نزد اعیان شیراز کار می کرد بعدها راننده شد.
اشاره به مقدمه برای این است که بگویم آموزشهای دبستانی و دبیرستانی مقدمه و شالوده تربیت در جامعه است و بسیاری از مشکلات اجتماعی امروز معلول مسایل و مشکلات شخصیتی است؛ اما وقتی معلم، خود با تعلیم و تربیت بیگانه است چه انتظاری باید داشت. بسیاری از معلمان ما امروز زیر لیسانس در آموزش و پرورش خدمت می کنند. در سال تحصیلی گذشته یک میلیون و دویست هزار شاگرد در مقاطع مختلف ابتدایی، راهنمایی و متوسطه مردود شدند. آمار این تعداد مردودی در نظام تعلیم و تربیت مفهومی جز اشتباه عمل کردن ندارد، چنانچه معلمان ما به ساده ترین اصول تعلیم و تربیت آشنا بودند، دیگر فرصت و زمان یک میلیون و دویست دانش آموز این گونه تلف نمی شد.
کاش روزی به یکی - دو مدرسه تهران سری می زدید، در یکی از کلاسهای درس می نشستید و می دیدید که معلم چه می کند و چه شیوه آموزشی و تربیتی را اعمال می کند. متأسفانه برخی از معلمان ما حتی تخصص لازم و ابتدایی تدریس را نیز ندارند.
امروزه منتقدان شیوه آموزش زبان فارسی، از رکود در نحوه آموزش و ناآشنایی نسل جدید با این زبان گله می کنند. در پاسخ باید پرسید، کودکان و نوجوانان در کجا و چگونه باید با زبان فارسی آشنا شده و با آن خو بگیرند. وقتی معلمان دیپلمه و فوق دیپلمه، خود در دوران ابتدایی و راهنمایی با زبان و ادبیات فارسی و اصول تربیتی آشنایی کافی ندارند، طبیعی است که کودکان ما نیز از یادگیری زبان فارسی خود عاجز می مانند و آن وقت است که دیر یا زود، زبان فارسی برای جوانان و عده ای که دبیرستان را ترک می کنند به زبانی بیگانه تبدیل می شود. معلمان و مربیان تربیتی از فراگیری اصول تعلیم و تربیت غفلت می ورزند و در این مجال، معلم، مطالبی را که خود حفظ کرده است در کلاس بیان می کند و از شاگردانش می خواهد تا آنها را حفظ کنند. این مسأله موید آن است که شیوه آموزش در مدارس ما غلط است و معلمان مدارس نه تنها در رشته های تخصصی تخصص لازم را ندارند، بلکه با شیوه های تعلیم و تربیت نیز آشنا نیستند.
بنابراین باید با شیوه های متفاوت، تحولی در شیوه آموزش معلمان مدارس به وجود آورد؛ تشکیل دوره های آموزش ضمن خدمت و کارگاههای آموزشی به بهبود این روند کمک شایان توجهی خواهد کرد، ضمن اینکه دولت نیز باید بودجه لازم را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهد تا این معلمان بتوانند با طی کردن مدارج به مقاطع بالاتر ارتقا پیدا کنند.
ابداع شیوه نوینی توسط نگارنده که شیوه ای بدیع در سطح جهان در زمینه آموزش تلقی می شود نیز در راستای تحقق همین مسیر است؛ در این شیوه آموزشی از همان سال اول ابتدایی وقتی مدرس می خواهد در مورد آب و عناصر تشکیل دهنده آن یعنی اکسیژن و هیدروژن صحبت کند از نوآموزان می خواهد که خود پیشتر، مبحث مورد نظر را مطالعه کنند. در جلسه مورد نظر به جای آنکه معلم خود بگوید که آب از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده است، از نوآموزان می خواهد که توضیح دهند آب از چه عناصری تشکیل شده است. سؤالهای بعدی وی با پرسش از چیستی این دو عنصر ادامه می یابد. شاگردان درس خود را قبلاً مطالعه کرده اند و می دانند که روز بعد در کلاس درس خود، باید مطلب مورد نظر را ارایه دهند. همین مسأله چگونگی تحقیق در سالهای ابتدایی تحصیل را به شاگردان آموزش می دهد.
چندی پیش در ریودوژانیرو با رئیس فرهنگستان فرانسه گفت و گو می کردم. به وی گفتم شما در اروپا آکادمی ها و یا فرهنگستانها را قبل از دانشگاهها تشکیل دادید، برخلاف ایران که در اینجا ابتدا شاهد تشکیل دانشگاهها و سپس فرهنگستانها بوده ایم. وقتی در فرهنگستان علوم مسؤولیت پذیرفتم نخستین نکته ای را که مطرح کردم ارزیابی سطح علمی رشته های علمی و دگرگونی در شیوه آموزش بود. گر چه ممکن است استادان به راحتی زیر بار نروند و این گونه بگویند که بعد از بیست سال درس خواندن و درس دادن حالا می خواهید در مورد آموزش برای ما صحبت کنید. به وی گفتم برای آنکه به استادان بقبولانیم مطلب به این سادگی نیست، یکی دو سؤال از آنها می کنم. اول اینکه یک مبحث علمی چگونه تدوین می شود؟ باور نمی کنید، اما رئیس فرهنگستان فرانسه گفت من پاسخ سؤال شما را نمی دانم. به وی گفتم من بر این اساس شیوه آموزش درست کردم و می گویم هر آنچه که یک دانشمند از ابتدا تاکنون انجام داده است همانها را به عنوان پایه آموزش قرار می دهیم و آن وقت آموزش ما به صورت تحقیق در می آید. بنابراین دو مقوله آموزش و پژوهش نیز با یکدیگر قابل تلفیق است. وقتی از علم به عنوان یکی از ارکان اساسی جامعه و ارزش اسلام برای علم می گوییم باید بدانیم شرط نخست تولیدات علمی، آموزش صحیح علم و نحوه ارایه آن از سوی معلمان و استادانی است که این وظیفه خطیر را عهده دارند اما متأسفانه امروز دانش آموزان ما به معنای واقعی چیزی را نمی آموزند بلکه تنها نکاتی را حفظ می کنند و پس از اندک زمانی به راحتی این محفوظات را فراموش می کنند، بنابراین باید میان ارایه مطلب علمی و تعلیم و تربیت نوعی پیوستگی قایل بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد