روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

تمدن،فرهنگ و دین زیربنای نظریه های مشاوره ای دینی

تمدن،فرهنگ و دین زیربنای نظریه های مشاوره ای دینی
سه واژه ی کلیدی تمدن ،فرهنگ و دین، گرچه ممکن است در ظاهر، جدای از یک دیگر به نظر برسند، امّا مثل درختانی هستند که با یک دیگر پیوند خورده اند .هم میوه ی مشترکی دارند ،هم شاخه و برگشان درهم پیچیده شده و هم ریشه های آن ها در هم تابیده شده است.این پیچیدگی و تابیدگی و گاه یگانگی، وقتی از دینی مثل اسلام سخن گفته می شود، پررنگ تر جلوه می کند. از منظری دیگر نیز می توان به این واژه ها نزدیک شد :نگاهی درونی .با نگاهی از درون؛ ارزیابی و داوری ما از خودمان چیست؟خودمان را چگونه معرفی می کنیم؟یک شرقی یا غربی؛یک آمریکایی،یک ایرانی ،یک مسلمان، یک مسیحی ،وجوه تفاوت و مشابهت آنان کدام است؟همین واژه ها که از سویی بسیار ساده و از سوی دیگر بسی دشوارند، چگونه معنا می شود ؟«ما» و«آن ها » ،«من»و«دیگری».
گوته به ما می آموزد که می توان با نگاهی شفاف ،مفاهیم را به گونه ای دیگر دید .این نگاه در آغاز به ما توجه می دهد که کی هستیم؟ برای چه هستیم؟از کجا آمده ایم؟ به کجا می رویم؟چه مسئولیّت و یا وظیفه ای را بر دوش داریم؟ حامل کدام امانت هستیم؟پرسش های معروفی که هم مولوی مطرح کرده است و هم کانت.پاسخ چنین پرسش هایی با سه مقوله ی تمدن،فرهنگ و دین ارتباط پیدا می کند .درباره ی چگونگی ارتباط این سه پدیده با همه ی ابعاد و عمق و گستره و پیچیدگی هایی که دارند، می توان گفت:اگر تمدن را به عنوان یک پیکره تصور کنیم ،پیکره ای که محصول و جمع تمامی دستاوردهای مادی و تجربی زندگی انسان است؛انسانی که در یک گذار شگفت انگیز، از غار پای بیرون نهاد و در گامی دیگر ،پای بر ماه نهاد.این گام ها محصول تمدن است اما این پیکره ،بدون روح و هویت معنا و مفهومی ندارد.فرهنگ، روح هویت و حیات تمدن است.
از نقوشی که انسان های ابتدایی بر غارها ترسیم کرده اند،آوازهایی که خوانده اند،قصه هایی که گفته اند ،اشعاری که سروده اند، زیورهایی که ساخته اند و... در نگاهی دیگر تمامی این دستاوردهای اندیشه و ذوق و شور انسان، خود به مثابه ی پیکره ای تلقی می شود که روح و هویت و حیات آن «معنویت» و یا«دین»است.پشت هر اثر هنری، گرایشی نهفته است که حکایت از نیاز روح انسان به اعتلا می کند .انسان می خواهد از پوسته ی روزمرگی خارج شود و برای زندگی خود معنی و مفهوم پیدا کند؛ خود را بشناسد .به تعبیر اقبال، «فلسفه خودی» خود را بداند .در این شناخت به عنوان مثال،ما ایرانی هستیم،ایرانی بودن، تعریف خاصّ خود را دارد: در سرزمین معینی زندگی می کنیم،به زبان مشخصی سخن می گوییم و در بعدی دیگر مسلمان هستیم .مسلمان بودن، ما را با جهان اسلام و مسلمانان پیوند می دهد.می توان گفت انسان در شناخت خود زمانی به نقطه ی تعادل و آرامش می رسد که هر سه مقوله یا قلمرو تمدن و فرهنگ و دین نسبتی روشن با یک دیگر داشته باشند. ادمون هوسرل در کتاب «بحران در علوم اروپایی» از جمله مهم ترین حرف هایش،گسیختگی در میان تمدن و فرهنگ یا دانش و دانایی است.او باور داشت این گسیختگی،به عنوان عامل تهدیدی برای غرب به حساب می آید.اقبال لاهوری نیز در نقد تمدن غربی به طور دقیق به همین مفهوم توجه می کند .گسیختگی مادیت و معنویت عصر ما ،عصر تحکیم بی تجلّی است و مسیح بی صلیب .کتاب در بغل داشتن؛اما رسالت پیامبری ندانستن و سرانجام چنین داشته ها و نداشته هایی؟نکته قابل توجهی که در تعریف و تبیین تمدن ،فرهنگ و دین پایدار می شود، این است که این سه پدیده به ویژه وقتی به عنوان پدیده های معاصر و زنده و پویا بررسی می شوند،کار تعریف را دشوار می کنند. دشواری دیگر،جهانِ جدیدی است که ما در آن زندگی می کنیم؛ جهانی که از آن به عنوان «دیگ در همجوش» هم یاد کرده اند و دشواری سوم این است که خود ما چه به عنوان نویسنده یا خواننده در این جهان فقط به تماشا ننشسته ایم.بلکه بازیگریم و می خواهیم در جریان امور نقشی داشته باشیم ،هر چند محدود و مختصر.
با این مقدمه و چشم انداز ضرورت دارد تمدن،فرهنگ و دین را تعریف کنیم.

تمدن
توین بی در کتاب کلاسیک خود درباره ی بررسی تاریخ و تمدن در مقدمه ،واحد بررسی تاریخ را تمدن می داند. ایشان معتقد است سه شیوه ی متفاوت برای نشان دادن موضوعات تفکر ما وجود دارد؛به عبارت دیگر برای معرفی آن چه درباره اش می اندیشیم ،سه شیوه ی متفاوت وجود دارد.از جمله ی این موضوعات ،پدیده ی زندگی انسانی است .نخستین مرحله، پژوهش و ثبت رخدادهاست. مرحله ی دوم تبیین رخدادهاست که مورد پژوهش قرار گرفته اند .مرحله سوم باز آفرینی هنرمندانه ی رخدادها در شکل و چهارچوب داستانی است.معمولاً فرض می شود که پژوهش و ثبت وقایع کار تاریخ است و نگاه از این زاویه در واقع بررسی اجتماعی تمدن است .تبیین و شکل دهی عمومی نیز شیوه ی علم و برعهده ی علم است... و زمان نیز شیوه ای است که با آن روابط شخصی و درونی انسان بررسی می شود و تمامی این موارد همان کلیات تمدن است.

دین
دین را می توان در سه وجه کاملاً متفاوت مطرح کرد :
الف) ایمان مذهبی که در عرفان تجلّی می کند.
ب)شریعت که در فقه ظهور پیدا می کند .
ج)ایدئولوژی که در حکومت دینی امکان بروز دارد.

فرهنگ
فرهنگ را می توان به مثابه ی سرمایه،دستاورد و گنجینه ای از علوم،معارف،ارزش ها و سنت های زندگی یک گروه و ملت یاد کرد.فرهنگ بسان یک سازه ی اجتماعی است که در یک بستر تاریخی به تدریج با مصالح و عناصری متشکل از اعتقادها، امتیازها،ارزش ها،آرمان ها،سنت ها و سلیقه ها ،ساخته و بازسازی می شود .فرهنگ بیش تر ناظر به وجوه معرفتی،معنایی،ذهنی و فکری حیات انسان هاست و به عبارتی جنبه ی نرم افزاری تمدن ها را پوشش می دهد.
با توجه به موارد مطرح شده برآنیم تا تحلیلی نسبت به وضعیت فرهنگی ،دینی و تمدن جوامع خاورمیانه داشته باشیم و براساس این تحلیل مناسب ترین رویکرد را جهت ارایه ی خدمات مشاوره ای ارایه نماییم.
خاورمیانه منطقه ای است با قدمت تاریخی بسیار کهن ،اقوام مختلف، فرهنگ های قومی و قبیله ای ریشه دار و اصیل که از یک رویکرد اسلامی در جهان بینی و تمامی ابعاد (اعم از سیاسی ،اجتماعی، خانوادگی و فردی )برخوردار است. ماهیت انسان در تفکر اسلامی ،ماهیتی ملکوتی و کمال گراست.جان مایه ی تفکر اسلامی، هموار کردن راه انسان به سوی خداست ،انسان باید همواره پویا باشد.هدف پویندگی انسان،خداست. در این رویکرد چون «انسان» محور، اصل و اساس همه فعّالیّت هاست ،لذا باید در شکوفایی استعدادهای بالقوه ی خود و جهت دهی مناسب به آن ها تلاش کند تا زندگی پر رونق ،امیدوار،پویا و سرزنده،توأم با سازندگی را برای خود و دیگران به وجود آورد. آن چه که زیر بنا و نقطه ی آغازین چنین هدفی است خواست، اراده و اختیار فطری او برای شناخت بیشتر خویشتن و بهره گیری مناسب از قابلیت ها،ظرفیت ها و استعداد های خدادادی است .انسان از نظراسلام موجودی ویژه است که از گل و روح خدایی ساخته شده است. در وجود انسان از یک سو روح الهی و فطرت خداجویی قرار دارد که با هدایت مستقیم الهی می تواند راه را بیابد و از سوی دیگر در وجود انسان کشش های مربوط به نفس و به تعبیر قرآن هوای نفس وجود دارد که با پیروی از این نفس ،انسان به گمراهی کشیده می شود .علاوه بر وجود روح الهی و نفس اماره عوامل دیگری نیز در شکل گیری شخصیت انسان تأثیر دارند که به عنوان عواملی بیرونی محسوب می شوند.

دیدگاه روان شناسان مختلف در زمینه ی باورهای دینی

دیدگاه استانلی هال
در طول سال های نخستین مقاله اش درباره ی روان شناسی دین با عنوان «تربیت دینی و اخلاقی فرزندان»(1882)،و فصلی درباره ی تبدّل در کتاب نوجوانی اش (1904،ج 2)،هال تفسیری کاملاً ثابت از دین عرضه می کرد که یکسره تکاملی و تربیتی بود .وی معتقد بود که رشد دینی فرد تابع رشد دینی انواع است.وجود عواطف دینی را در خردسالان تنها می توان به حدس و گمان دریافت.هال(1882)با نظر موافق از سخن مربی آلمانی ،فردریش فروبل، یاد می کند که «ناخودآگاه کودک در خدا آرام می گیرد». دیگر نویسندگان آن روزگار فرض کرده بودند که نوعی «احساس نطفه ای ـ جسمانی عام نسبت به وجود ناب در آدمی هست»،احساسی از سعادت متعالی یا حتی اتحاد فرشته وار،که به تدریج در ورطه ی تجارب خاصّ زندگی فرد می غلتد، هال، تقریباً سه چهارم قرن،پیش از اریکسون و نظریه پردازان روابط شیء، نتیجه گرفت که «بذر عواطف دینی بنیادین را در نخستین ماه های کودکی می توان کاشت» و این کار با مراقبت دلسوزانه از جسم کودک از طریق برخوردی آرام و با طمأنینه و پرهیز از محرّک های شدید و احساسات با تغییرات تند امکان پذیر است.هال معتقد است که از این طریق می توان به رشد (حس) اعتماد، قدردانی، وابستگی و عشق یاری رساند ،عواطفی که نخست متوجه مادر است و بعد به خدا معطوف می شود .اگر دیدگاه هال را مورد نظر قرار دهیم ،نتیجه این خواهد شد که وقتی کودک از ساخت ناخودآگاه بیرون می آید،از یک سلسله مراتب رشد می گذرد که مطابق با اشکال گوناگون مذهب اند،آدمی فقط با رسیدن به نوجوانی ،برای ورود به عشق و دیگرخواهی که هدف ادیان الهی است آماده می شود ،پس کار تبلیغ و آموزش، شناخت حقیقت های ادیان است.
کار آموزگاران بزرگ دینی این است که کودک را از این مراحل ضروری رشد عبور دهند،نه این که پارسایی زودرس را در کودک تشدید کنند و بدین ترتیب علاقه ای عمیق و دگرگون سازتر را در او بخشکانند و نه این که رشد و دگرگونی طبیعی را آن قدر به تأخیر اندازند که شروع و تکمیل آن دشوارتر شود.

آموزش برای نیل به بلوغ دینی
آموزش مذهبی باید با دقت و به وسیله پژوهش درباره ی رشد کودک طراحی شود تا با علایق و توانایی های در حال رشد کودک هماهنگ باشد .چون عشق به طبیعت ،نخستین مذهب اقوام است، پس باید نخستین مذهب کودک هم باشد.کار مربی آن است که از طریق بررسی طبیعت با تأکید بر جنبه های شاعرانه ی آن،پاسخ های غیرارادی کودک را نظیر احساس هراس،احترام و وابستگی برانگیزد.در سال های پیش از نوجوانی ،هماهنگ با علایق که در این دوره اهمیت می یابد باید بر مفاهیم دین تأکید کرد(داروسن ،1900).
پیش نوجوانی،سنّ برون گرایی و قهرمان پرستی است که احساس ترس ،خشم ،حسادت،نفرت و انتقام در آن غالب است. بنابراین، آن بخش از مفاهیم دینی که شامل مجموعه ی داستان های قهرمانی و شگفت انگیز (مثل داستان حضرت یونس و یا اصحاب کهف)است با تأکیدی که بر حق و عدالت دارد همراه با انگیزش، احساس ترس و احترام، مناسب این مرحله است .
اما تا دوره ی نوجوانی تجربه ی عمیق و راستین مذهبی امکان پذیر نیست.در واقع نوجوانی نقطه ی اوج رشد مذهبی است.آمارها نشان می دهد که سال های پرآشوب بلوغ جنسی، سال های دگرگونی معنوی نیز هست.هال می گوید، نوجوانی دوره ی عظیم انتقال از خود گرایی به دیگرگرایی است .کار دین این است که انگیزه های طبیعی را که در این سال ها سربرمی آورد به بالاترین سطح ممکن برساند و در ضمن به فرد در حال رشد یاری دهد تا در میان خطرهای محیط ،مسیری سالم را دنبال کند.تنها دین قادر است عاطفه ی عشق را گسترش دهد و به کامل ترین حد خود برساند.هال(1900،ص 179) می گوید «منظور از زندگی ،عشق ورزیدن و علاقه مندی به کسی است که بیش تر سزاوار عشق و علاقه است.این مقصود زندگی در ارتباط با خداوند است».به نظر او محورتعالیم دینی نیز همین است، بنابراین سرانجام به سنی می رسیم که باید این چارچوب را بیاموزیم و بر آن تأکید کنیم.او نتیجه می گیرد که داستان مرگ و رستاخیز مسیح،فرافکنی جریان درون،روانی دگرگونی است تا که در آن نیازها و مقاصد پست تر «محکوم به مرگ» می شوند و جای خود را به مقاصد و نیازهای والاتر می دهند و مسیح تجسم کامل آن هاست.به صورت کلی تر،رستاخیز ،گرانبهاترین و پربارترین نماد رجعت جاودانی و ناگزیر خیر و حقیقت است،پس از آن که اضداد آن ها(شرور باطل)کار خود را به بدترین شکل انجام دادند.
در نظر هال حیات درونی،واقعیتی بنیادین است که مردمان صنعتی شده ی مدرن ،هرچه بیش تر با آن بیگانه می شوند .او می گفت ،دین وسیله ی توسعه ی کامل تر حیات درونی است.در نظر او روان شناسی علمی ،راهی برای تأیید و تسهیل این فرایند است.

نظریه ی رفتار گرایی و دین
زبان تقلیل گرایانه و دیدگاه های ماشین گرایانه ی رایج در نظریه ی رفتار،صرف نظر از کاربردشان در مورد دین ،مدت هاست که انتقاد شدید محققان مذهبی را برانگیخته است (برای نمونه ،دبلیو،کینگ،1930).بنابراین عجیب است که می بینیم امروز مسیحیان انجیلی هر چه گرم تر از نظریه ی رفتارعامل استقبال می کنند.برخی پیشنهاد می کنند که معنویت با دیدگاه رفتاری ادغام شود تا هر دو جانب از آن بهره مند گردند. مثلاً کسانی که در به کار بستن اصول معنوی دچار مشکل اند می توانند شگردهای خویشتن داری رفتاری را بیاموزند و رفتار درمانگران ،هم راحت تر می توانند با مراجعان مذهبی کار کنند (میلر و مارتین ،1988).روانشناس بالینی ،راجر بافورد (1981)،همسانی های فراوانی میان اصول شرطی سازی عامل و آموزه های دینی می یابد .بافورد خاطرنشان می کند که یکی از پیامدهای هبوط انسان در سفر پیدایش این است که باید کار کنیم تا غذا بخوریم و از این نتیجه می گیرد که «خدا نظامی برقرار کرده که در آن اصول تقویت ،جزو ذاتی نظم آفرینش و نقشه ی وی برای اجرای آن است.» (ص 175).خدا آماده بود که بنی اسرائیل را بر اساس نوع پاسخ ایشان به قانونش،تقویت یا تنبیه کند ؛بنابراین ،«خدا نخستین رفتارگرا بود» یا به بیان دقیق تر، نخستین رفتارگرای روش مند بود، زیرا بافورد بر مبنای کتاب مقدس، فلسفه ی رفتار گرایی افراطی را رد می کند .او راه های مختلفی را برای بهره گیری از اصول عامل در تعلیم و تربیت پیشنهاد می کند، از جمله توسعه ی آموزشی مذهبی برنامه دار؛عرضه ی تقویت،مثلاً برقرار شدن دسر،گردش های ویژه برای یاد گیری جمله های کتاب مقدس ،از همان نخستین سال های کودکی ،ایجاد تداعی روزانه میان اظهارات لفظی مذهبی (مثلاً «خدا مارا دوست دارد») و تجربه های مثبت غیرلفظی .اسکینر معتقد است شعارهای مذهبی به ما کمک می کنند کتاب زندگی را بهتر بفهمیم و یا اینکه از حالت تجربه ی خود فهم بیش تری به دست آوریم.دین همواره مردم را یاری می دهد، تا برای آینده ی بهتر در زمان حال، قهرمانانه رفتار کنند .دین فنون مثبت را در زندگی بشر تزریق می کند.او اشاره می کند که ویژگی های تقویتی مفاهیم بهشت ودوزخ پیچیده تر از آن است که از تفسیر ساده ی آن ها ،عنوان ثواب و عقاب برآید .از دیدگاه شرطی سازی عامل ،دوزخ هم حالت تنبیه دارد ـ محرکی،بیزاری آور است که اگر به حدّ کافی ترسناک باشد، مانع وقوع رفتار ناخواسته می شود ـ و هم تقویت کننده ی منفی است ،چون رفع آن با پیش دستی فرد رفتار مثبت را تقویت می کند که وسیله ای است برای اجتناب از چنین سرنوشتی.به عبارت ساده تر، خطر دوزخ شکل های نامطلوب رفتار را سرکوب و در عین حال رفتارهای دلخواه را تقویت می کند. بهشت نیز،خود به خود تقویت گر مثبت است،اگرچه مشکل است بتواند با پاداش های زمینی که چندان دور از دسترس نیستند، رقابت کند .لیکن،ترکیب بهشت و دوزخ نیز نوعی تقویت کننده ی منفی است .زیرا طلب بهشت در عین حال شخص را از دوزخ دور نگه می دارد.پس وقتی مردم عقیده ی خود را به قلمرو کیفی جاودانی از دست بدهند،قدرت تقویت کنندگی بهشت هم کاهش می یابد .در نظریه ی اجتماعی نیز به نقش الگوها و منابعی که عرف و اعتقاد از آن ها ناشی می شود تأکید شده است .این نظریه پردازان معتقدند که در انتقال تجربه ی مذهبی به کودک باید الگوگیری و پذیرش اجتماعی (یعنی عادت موسوم در جامعه )مدّنظر باشد .

دیدگاه گالتون در خصوص تأثیرات ذهنی نیایش
اگرچه بسیاری از معاصران، گالتون را «آزاد اندیشی گستاخ» می شمرند ، وی به شیوه ی خودش مردی مذهبی بود.محترم و سخت مستلزم به آرمان های والا وحتی پای بند متعلقات عرفانی (بلکر،1946).او در سراسر حیات، وحدتی خاص می دید و بر آن بود که «انسان ها و دیگر جانداران در نظامی گسترده سهیم اند و فعّالانه در آن کار می کنند ،نظامی چنان پهناور که هیچ یک از ما ،به طریق اولی و هیچ یک از جانوران نمی توانند آن را درک کنند ».«گالتون،1869 ،ص 361» .در جای دیگر (1908) می نویسد،«انسان دارای موهبت ترحم و بسیاری احساسات شفقت آمیز دیگر است و نیز می تواند از انواع مصایب پیش گیری کند.گمان می کنم انسان کاملاً قادر است فرایندهای دیگری را جایگزین انتخاب طبیعی کند که کریمانه تر و به همان اندازه مؤثرند».گالتون تردید نداشت اگرچه نیایش ممکن است در این جهان قانون مند،نتایج واضح و عینی نداشته باشد .اما می تواند آثار ذهنی به بار آورد، از جمله «احساس قاطع ارتباط با خدا» یا احساس اتحاد به آن چه پیرامون ماست که به اندازه احساس ارتباط با خدا نیرومند است ،اتحاد با جهانی که قوانین فیزیکی و از جمله قوانین وراثت، که آن هم مورد علاقه ی گالتون بود ،بر آن حاکم اند .نتیجه هرچه باشد می تواند به آدمی «قدرت تصمیم گیری عطا کند » و «در فراز و نشیب زندگی و هنگام مرگ به وی آرامش دهد »(گالتون، 1872).گالتون خانواده خود را، البته همراه «با ملاحظاتی ،مدام به نیایش ترغیب می کرد » و «همواره عادت داشت که قبل از نوشتن هر مطلبی برای انتشار دعا کند تا خودخواهی در آن راه نیابد، و با خلوص کامل همراه با احترام برای احساسات دیگران آن را بنویسد »(به نقل از پیرسون، 1930).او هیچ گاه با نیایش هایی که از سر اشتیاق و نه برای التماس و درخواست ،صورت می گرفت مخالفتی نداشت.
منابع جهت دهنده
-دیوید ام. وولف؛ روان شناسی دین، ترجمه ی محمد دهقانی، تهران: انتشارات رشد، چاپ اول: 1386.
-فکوهی،ناصر؛تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران: نشر نی، 1381.
-شیخاوندی،داور؛ انحرافات و مسایل جامعیتی ایران، تهران: نشر قطره،1384.
-فیل زاکرمن:درآمدی بر جامعه شناسی دین،ترجمه ی خشایار دیهیمی، تهران: انتشارات لوح فکر،1384.
-ورنون فوردبی، کالوین هال؛ روان شناسان بزرگ، مترجمان، احمد به پژوه،رمضان دولتی، تهران: منادی تربیت،1381.
-شفیع آبادی،عبدالله؛ نظریه های مشاوره و روان درمانی ،تهران: انتشارات نشر دانشگاهی، 1377.
-اعتمادی، احمد؛ روان درمانی، مفهوم سازی، اجرا و مورد پژوهی، تهران، خدمات فرهنگی رسا،1383.
-قاضی، قاسم؛ درآمدی بر انسان شدن، تهران: انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، 1369.
-ملکم هلیمتون؛جامعه شناسی دینی، مترجم محسن ثلاثی، تهران: نشر ثالث،1387.
-وین دایر؛وجود متعالی انسان، مترجم محمد رضا آل یاسین، تهران، انتشارات هامون،1380.
-دی پاک جوبرا؛ چگونه خدا را بشناسیم، مترجمان زهره فتحی، فرخ سیف بهزاد،تهران: نشر واحدی،1386.
-بهشتی،احمد؛ گوهر صاف دین، تهران: انتشارات اطلاعات، 1385.
-حسینی تهرانی، اصغر؛ اخلاق اسلامی از دیدگاه قرآن، تهران: انتشارات صاحب الزمان (عج)، 1379.
-رمضانی ولی الله، قادری، سیّد طاهر؛ راهنمایی و مشاوره در سیره ی نبوی (ص) مازندران: آوای مسیح، 1387.
-سالاری فر،محمدرضا؛ خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی، قم: انتشارات زیتون، 1386.
-لاریجانی،محمدجواد؛ نقد دینداری و مدرنیسم، تهران: انتشارات اطّلاعات، 1376.
-Bakan,D.(1965) The mystery-mystery complexion contempo-rary psychology. American Psychologist.
-Horton, A, ..., and Williamson,J.A. (Eds( (1988( Abuse and Religion؛ whek trying isn،t Enough,new your Lexington Books.
-Hall. G.S. )1900(. The Religions content of the child-Mind in Nix. Butler et al., Principles of Religions Education. New York: Long mans, green pp.161-189.
www.Gam.blogfa.com
web: www.bozorgmehr85.blogfd.com
Email: Mostafaviir@Gmal.com
منبع: کتاب رویکرد مشاوره و روان درمانی غایت گرا، مولف محمد مصطفوی، ناشر طلوع دانش -