روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

پست مدرنیسم و دلالت های آن در تربیت دینی(8)

پست مدرنیسم و دلالت های آن در تربیت دینی(8)
 نتیجه گیری
 
 بررسی ویژگی های مدرنیسم و پست مدرنیسم دلالت بر آن دارد که جنبش پست مدرنیسم، به نوعی تداوم مدرنیسم است و اساساً تفاوتی با آن ندارد؛ به طوری که هر کدام از آن ها موجب آزادی و نجات و سعادت واقعی انسان نخواهد شد. البته اگرچه مدرنیسم و پست مدرنیسم هر یک به نوبه ی خود، سودمندی های فراوانی برای انسان و جوامع انسانی به همراه آورد، سعادت آدمی مغفول ماند. مدرنیسم، اگرچه در پی وحدت بود و تلاش می کرد به جای اقتدار دین، از اقتدار علم دفاع کند و مقام انسان را با قدرت علم ارتقا دهد و پست مدرنیسم، هر چند درصدد آزادسازی انسان از قید فراروایت های مدرنیسم، قطعیت ها و نیز مطلق نگری های متعلق به آن است، به نوبه ی خود جایگزین مناسبی پیشنهاد نمی کند و انسان را در اقیانوس بی کران نسبیت و کثرت گرایی رها می کند؛ راهی که گرداب مانند، به دور خود می چرخد و نمی داند در کجا قرار دارد و به کجا می رود. او برای انسان، خانه ای می سازد که اساس آن سست است و به آزادی، رهایی و استغنای آدمی کمک نمی کند و بشر را در رسیدن به معنویت به رنج و تعب می افکند. در نتیجه، راه رهایی انسان همان بازگشت به معنویت است؛ معنویتی که باید در آموزه های دینی و تربیت دینی مورد توجه قرار دارد.
 به بیان کی یر که گور، (1) نویسنده ی شهیر دانمارکی، هستی در سه سپهر امکان می یابد: نخست سپهر حسی؛ یعنی دل سپردن به خوشایندی ها و به هوای دل زیستن. دوم، سپهر اخلاقی؛ یعنی همواره پایبند تکلیف و ارزش های والا بودن و بدین سان در تکامل خود کوشیدن؛ و سوم سپهر دینی؛ یعنی به ایمان روی آوردن. (2) در سپهر اخیر (دینی) است که انسان می تواند به سوی اهداف معنوی، خوشبختی، سعادت و کمال معنوی قدم بردارد. دو سپهر دیگر، محملی برای ورود انسان به سپهر دینی است و حتی دین می تواند ورود آدمی را به ساحت و سپهر معنویت تسهیل کند. دین، محمل عمده ای برای انتقال ارزش هاست. در بحث ارزش های مسلط و برتر، تأثیرات پست مدرنیسم، یعنی فروپاشی داستان با شکوه دین یا دین گرایی و متلاشی شدن نظام های ارزشی است؛ در حالی که دین و تربیت، با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند. به اعتباری اهداف غایی آن دو یکسان است. «البته دین را نباید تنگ نظرانه تلقی کرد. تربیت دینی به معنای تربیت در دین خاصی نیست، بلکه مراد از تربیت دینی تأکید بر جوهره ی همه ی ادیان است». (3) دین، نقطه ی محوری است که از طریق آن تربیت می تواند موجب پرورش فضیلت های مختلف شود و سیر رشد و کمال آدمی را تسهیل نماید.
 از منظری دیگر، با توجه به دو دیدگاه مدرنیسم و پست مدرنیسم و رویکرد تربیت دینی، دو منظر قابل تعمق است. مدرنیسم می کوشد با توجه به دستاوردهای علمی و فناورانه و توجه خاص بر اومانیسم، جهانی سکولار را سازمان دهد که در آن دین و تربیت دینی تنها جنبه ی فردی پیدا کند. از سوی دیگر پست مدرنیسم بر اساس کثرت گرایی شناختی گفتمان و توافق همگانی و نفی فراروایت ها، عنصر وحدت بخش را جهت می دهد. در نتیجه ی این دو دیدگاه، دین و تربیت دینی دچار نوعی نسبیت گرایی شده، هم عرض میراث فرهنگی، سنت و علم تلقی می شود؛ در حالی که بر مبنای آموزه های تربیت دینی بر اساس اندیشه ی اسلامی، اصول وحدت وجود، باطن گرایی و اصالت فطرت، جهان بر مبنای امر قدسی، معیاری جهان شمول و همگانی است. ضمن اینکه علم و کثرت گرایی شناختی و فرهنگی نیز منزلت دارد. (4) اصل وحدت وجود، مبین حقیقتی واحد است. حقیقت یکی است و هر چه در جهان هست، تنها جلوه و سیمایی از همان حقیقت واحد یعنی ذات اقدس الهی است. اصل ظاهر و باطن، هستی را مرکب از دو بخش می داند: نخست، سپهر وحدت و ریشه و کنه ی جهان هستی، که همان باری تعالی و صفات ذاتی اوست. دوم، سپهر کثرت است که مبین تجلیات و نمودهای الهی است. در واقع ظاهر و باطن یا همان وحدت و کثرت، نشانگر ثنویت دو هویت مستقل نیست، بلکه کثرت، چیزی نیست جز همان مراتب نازل تر و ضعیف تر هستی یا همان وحدت وجود. (5) با عنایت به اصالت فطرت، «فطرت نوع خاصی از آفرینش انسان است که انسان را به درک و شناخت حقایق و خداپرستی و خیر و نیکی و ارزش های انسانی سوق می دهد و زمینه ی گرایش های اخلاقی و ایمانی است. این ویژگی را خداوند با لطف خاص خود در سرشت بشر به ودیعه نهاده، تا زمینه ی کمالات و فضایل باشد و فعلیت و ظهور کامل آن مستلزم هدایت و تعلیم و تربیت است». (6) خداپرستی که اصل اساسی و نخستین دین است، فطری است. عشق به حیات ابدی، کمال جویی و زیبادوستی فطری است. همچنین نوع دوستی، عدالت دوستی و سایر اصول اعتقادی، عملی، اخلاقی و اجتماعی، همه به صورت خام ریشه در فطرت دارند. البته فطرت انسان ها بر اثر گناهان و افعال و افکار مذموم و نکوهیده، رو به تیرگی و انجماد خواهد رفت که هدایت و باروری آن در سایه ی تربیت و بالاخص تربیت دینی امکان پذیر است. با درک صحیح از فطرت می توان به پرورش انسان پرداخت. به همین دلیل اگر استعدادهای فطری نباشد، یا شناخته نشود، تربیت مفهوم و مقصد مشخص نخواهد داشت. (7)
 در تربیت دینی تلاش بر آن است که انسان را از مرحله ی دانستن به مرحله ی بودن سوق دهد و خیر اعلی را به منزله ی ارزش فراسوی امور علمی و فنی قرار دهد. نیک ذاتی، مسئولیت و تعهد انسان در برابر مجموعه ی ارزش های نخستینی است که خداوند به بشر عطا نموده است. همین ارزش هاست که کیفیت تربیت آدمی را بیان می کند. در حالی که عقل در محدوده ی قید و بندها و مقوله های متنوع ذهنی است، ایمان، پذیرش محتوای وحی الهی است. اگرچه عقل، استدلال های عمیق هستی شناسانه ارائه می دهد، ایمان و شهود انسانی است که مسیر هدایت و جهشی ورای عقل به سوی پیشرفت وجودی از خلال تجربه ی حقیقت واحد از میان حقایق دارد. «ایمان در نگاه وحی، یعنی اصلاح درون عمل صالح، یعنی اصلاح برون. نکته ی مهم آن است که به انسان وعده داده شده که اگر به اصلاح خود بپردازد و درونش را اصلاح کند، خداوند اصلاح برونش را تضمین خواهد کرد». (8) اگر همه ی مشکلات خود را از علم جویا شویم، یعنی امید به پیشرفت های دانش و فن ببندیم، در واقع ندای آنچه در خفاست به گوش ما نخواهد رسید و ما صدای ماشین را ندای الهی تلقی خواهیم کرد. این بیان تنها معنایش این نیست که باید به هستی شناسی روی آورد و علوم تجربی را فراموش کرد، بلکه باید ارتباط پدیدارها را با وجود مطلق فراموش نکرد و ظهور هستی را نیز بی وجود پدیدارها نامیسر دانست ... . نجات انسان از این سرگردانی جز با توسل به وجودشناسی اصیل میسر نیست. (9) این نگرش با امیدواری به نجات انسان از طریق اهداف غایی تربیت دینی، که همان تسهیل سیر صعودی و استکمالی آدمی (دستیابی به قرب الهی) است، میسر است. ویژگی های اهداف غایی چون: همسازی با فطرت، جامعیت و دربرگیرندگی تمام ارزش های انسانی، برانگیزندگی و محدود نبودن است. (10) نکته ی اخیر مبین این است که چون انسان کمال طلب است، اهدافش با ویژگی کمال طلبی انسان همخوانی دارد. به عبارتی، نامتناهی بودن هدف غایی، با کمال مطلق جویی و حقیقت وجود انسان سازگار است.
 در بینش اسلامی، محوریت خداوند و ارتباط با او و حضور او در متن زندگی، هدف است. در چنین ارتباطی است که عبودیت، قرب و حیات طیبه به منزله ی مصادیقی از حیات معنوی آدمی معنا می یابد. در اسلام، انسان، نه دشمن خدا و نه رقیب اوست. اسلام می خواهد انسان، خلیفه ی خدا باشد؛ می خواهد آحاد بشریت، به چنان رشد عقلی و اخلاقی برسند که هیچ خونی در زمین ریخته نشود؛ هیچ حقی پایمال نگردد، هیچ انسان گرسنه و بی پناه و تحقیر شده ای نباشد و نفسانیت، چنان مقهور اراده ی انسان باشد که فرشتگان خدا در برابر او سجده کنند. اسلام، انسان را دارای کرامت، قدرت انتخاب، مسلط بر خویش و بر جهان، عاقل، مسئولیت پذیر و ارزش گرا می خواهد؛ به انسان خوش بین است و همه ی بشر را دارای فطرت پاک و اصالتاً خیرخواه می داند و همه ی تکالیف دینی که نازل کرده، برای حراست از فطرت، عقل و کرامت انسان هاست. در اسلام، حقوق را از تکلیف، واقعیت را از ارزش، دنیا را از آخرت، معاد را از معاش، اخلاق را از اقتصاد، تقوی را از سیاست و دین را از دولت، نمی توان تفکیک کرد. این تفکیک ها به منزله ی مُثله کردن انسان و متلاشی کردن دین است. کرامت انسان، در عشق ورزی به خدا و اطاعت از اوست. رشد حقیقی بدون شناخت خدا و راضی کردن او و حرکت به سوی او محال است. همه ی ارزش های دیگر، ارزش های واسطه، مقید و مشروط اند. آزادی، عقلانیت، دنیا، آخرت، حق، تکلیف، فرد، جامعه، جنگ، صلح، حکومت، شکست و پیروزی، ثروت و فقر، همگی اگر در مسیر عدالت و معنویت باشند باارزش هستند. عدالت و معنویت نیز از آن جهت که گام هایی در راه خدا، محبت به خدا و نزدیک شدن به اویند، ارزش دارند؛ ولی ارزش ذاتی و حقیقی، همان معرفت به خدا و محبت او و اطاعت از اوست. حضور خداوند را باید در ذره ذره ی وجود احساس و دریافت کرد؛ حتی زمانی که نیچه از مرگ خدا سخن می گوید، به معنای اضمحلال جاودانگی و علت و منشأ هستی یعنی خداوند نیست، بلکه منظور وی از مرگ خدا، مرگ اعتقاد انسان به خداوند است. (11) به راستی این باور ما به خداست که می میرد. بحران جهان مدرن در اشکال گوناگون آن مبین این است که ما با از دست دادن باورمان به خدا، بنیان حقیقت و ارزشمان را از دست می دهیم. در این وضعیت، انسان ها باید دلیری بیابند که خودشان را در جهانی بدون خدا و گاه به صورت خدایان درآورند! تجربه ی بشر به خوبی نشان داد که تکیه ی انحصاری بر عقل و پیشرفت های علمی، راهگشا نیست. علم نیاز به رهبر، هدف و مقصدی متعالی دارد. به همین جهت، حضور دین به خوبی احساس می شود. تعبیر آندره مالرو: «قرن بیست و یکم یا وجود نخواهد داشت، یا معنوی و فرهنگی خواهد بود»، صحه گذاری بر حضور معنویت در سپهر زندگی انسان است. دین و تربیت دینی و کارکرد آن، مجموعه ی عواملی است که ورود آدمی را به حوزه ی معنویت تسهیل می کنند و برآیند مهم آن حضور خداوند در صحنه ی زندگی است که آن نیز در گرو ایمان و عمل صالح است.
 تربیت دینی فراتر از «ایسم ها» و دین انسانی (انسان - محور)، می تواند روان خداخواه، خداجوی و خداپرست آدمی را بر اساس فطرت آدمی و وحدت گرای وی به سوی معبود بی همتا هدایت کند. در سیر این هدایت تربیت دینی، فرایند شکفتن و پرورش ماهیت فطری انسان در رابطه با خویشتن، طبیعت و جامعه است؛ ارتباطی که سرانجام با مبدأ هستی پیوند می خورد و بدین سان است که انسان معنایی عمیق و راستین می یابد و دین وحیانی، خدامحور و خدابنیاد، هادی و راهنمای انسان می شود. در چنین نگاهی و در چنین جهانی، جهان، نه تنها مبدأ داشته، بلکه دارای غایب نیز هست و هر تغییر و حرکتی، غایت را دنبال می کند و انسان، چون تکه ای رها شده در بی نهایت تصور نمی شود که اطمینان عمل از وی سلب شود، بلکه وی در فرآیند غایت مداری و غایتمندی تأثیرگذار است. او در پناه نیرویی بس برتر (خداوند) آرامش می یابد؛ خداوندی که وی را نیز قادر به عمل می کند و انسان می تواند عاملیت خویش را در عالم هستی به منصه ی ظهور رساند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
 
1. Kierkegaard.
 2. بابک شمشیری، تعلیم و تربیت از منظر عشق و عرفان، ص 66.
 3. شهاب الدین مشایخی راد، تعلیم و تربیت دینی (مجموعه مقالات)، (ترجمه)، ص 36.
 4. بابک شمشیری، «تبیین امکان جهانی شدن و رویکرد تربیت دینی متناسب با آن از منظر مدرنیسم، پست مدرنیسم و عرفان اسلامی»، مجموعه مقالات اولین همایش ملی جهانی شدن و تعلیم و تربیت، ص 484.
 5. بابک شمشیری، تعلیم و تربیت از منظر عشق و عرفان، ص 286.
 6. محمدتقی رهبر، و محمدحسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، ص 4.
 7. محمدتقی رهبر و محمدحسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، ص 36.
 8. مهدی حاجی میرعرب، مقدمه ای بر زیباشناسی و تعالی سازمانی، ص 24.
 9. محمود نوالی، نگرش اگزیستانسیالیستی (مجموعه مقالات)، ص 220.
 10. علی رضا عرفی، درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی: اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص 30.
 11. ت.ز. لاوین، از سقراط تا سارتر، ترجمه ی پرویز بابایی، ص 412.
 
 منابع:
 - احمدی، بابک، معمای مدرنیته، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
 - آقابخشی، علی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، مرکز اطلاعات مدارک علمی ایران، 1374.
 - آهنچیان، محمدرضا، آموزش و پرورش در شرایط پست مدرن، تهران، نشر طهوری، 1382.
 - آقازاده، محرم و عذرا دبیراصفهانی، اندیشه ی نوین در آموزش و پرورش، تهران، آییژ، 1380.
 - باقری، خسرو، «تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم»، مجموعه مقالات تربیت اسلامی، قم، مرکز مطالعات تربیت اسلامی، 1375، ج 3.
 - بهشتی، سعید، «تبیین و نقد پست مدرنیسم در فلسفه ی تعلیم و تربیت معاصر»، مجموعه مقالات علوم تربیتی، تهران، سمت، 1385.
 - حاجی میرعرب، مهدی، مقدمه ای بر زیباشناسی و تعالی سازمانی، تهران، نشر آموزش ساپکو، 1383.
 - داوری اردکانی، رضا، سیری در اندیشه ی پست مدرن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
 - روث، ویلیام، نگرش سیستمی به ریشه ها و آینده ی تئوری مدیریت، ترجمه ی مهدی جمشیدیان، اصفهان، جهاد دانشگاهی، 1383.
 - رهبر، محمدتقی و محمدحسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، تهران، سمت، 1385.
 - سجادی، مهدی، فرهنگ عمومی و تربیت دینی، ش 29، ماه نشر، 1380.
 - شمشیری، بابک، تعلیم و تربیت از منظر عشق و عرفان، تهران، طهوری، 1385.
 - شمشیری، بابک، «تبیین امکان جهانی شدن و رویکرد تربیت دینی متناسب با آن از منظر مدرنیسم، پست مدرنیسم و عرفان اسلامی»، مجموعه مقالات اولین همایش ملی جهانی شدن و تعلیم و تربیت، تهران، وزارت امور خارجه، 1383.
 - عرفی، علیرضا، درآمدی بر تعلیم و تربیت اسلامی: اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1376.
 - فرمهینی فراهانی، محسن، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، تهران، آییژ، 1383.
 - قائمی، علی، اسلام و مدرنیسم، قم، ارشاد، 1380.
 - گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه ی محمدجعفر پاک سرشت، تهران، سمت، 1380.
 - گنون، رنه، بحران دنیای متجدد، ترجمه ی ضیاءالدین دهشیری، تهران، امیرکبیر، 1378.
 - گنجی، اکبر، سنت، مدرنیته، پست مدرن، تهران، بی نا، 1375.
 - لیوتار، ژان فرانسوا، وضعیت پست مدرن، ترجمه ی حسین علی نوروزی، تهران، نشر غزال، 1384.
 - لاوین، ت. ز، از سقراط تا سارتر، ترجمه ی پرویز بابایی، تهران، نگاه نو، 1384.
 - مشایخی راد، شهاب الدین، تعلیم و تربیت دینی (مجموعه مقالات) (ترجمه)، قم، پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه، 1380.
 - مددپور، محمد، تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر منورالفکری ایران، تهران، دانشگاه شاهد، 1373.
 - نوذری، حسینعلی، صورت بندی پست مدرنیته، تهران، نقش جهان، چ چهارم، 1379.
 - هولاب، رابرت، یورگن هابرماس نقد در حوزه ی عمومی مجادلات فلسفی هابرماس با گادمرالومان، لیوتار، دریدا و دیگران، ترجمه ی حسین بشیریه، تهران، نی، چ دوم، 1991/1375.
 - نوالی، محمود، نگرش اگزیستانسیالیستی (مجموعه مقالات)، تبریز، دانشگاه تبریز، 1383.
 Marshall, Peters, M., "Postmodernism and Education", In The International Encyclopedia of Education, 1994.
 Kerka, S., "Postmodernism and Adult Education", Http: Ilorders. Comlmembers/sp. Cfm? An=ED 404549, 1997.
 O' Neill, J The poverty of postmodernism. London, Routledye, 1996.
 Cahoone, L. From Modernism to postmodernism. Massachusetts, Cambridge, 1996.
 فصلنامه اسلام و پژوهش های تربیتی-