روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

مضامین بنیادی پست مدرنیسم

مضامین بنیادی پست مدرنیسم
 
 مبانی فلسفی پست مدرنیسم را می توان از منظر جهان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی و ویژگی های آن مورد توجه قرار داد، و از آن در جهت تربیت دینی و دلالت های آن نتیجه گیری کرد.
 
الف) دیدگاه جهان شناسی
 
 - رد دانش عینی و قبول نظریه ی ذهنیت متقابل؛
 - رد حقایق مطلق و اعتقاد به حقایق محلی مبتنی بر مشاهده؛
 - رد معرفت شناسی دکارتی مبتنی بر موضوع یا عامل (که معرفت آفرین و دانش ساز است) به جای پذیرفتن موضوع ساخته شده؛
 - نفی مرزبندی های ساختگی میان رشته های دانش بشری و طرفداری از رویکرد میان رشته ای در علوم؛
 پست مدرنیست ها معتقدند واقعیت پیچیده تر از آن است که ما تصور می کنیم، و امری عینی نیست که به راحتی در تفکر ما ظاهر شود. ما واقعیت را مطابق با نیازها، علایق و سنت های فرهنگی خود شکل می دهیم؛ از این رو واقعیت نمی تواند مستقل از ارزش ها باشد.
 از دیدگاه گریفین، (1) دنیای پست مدرن نیاز به الهیات پست مدرن دارد که «خداگرایی طبیعت گرایانه» است. الهیات پست مدرن، مبتنی بر «همه تجربه گرایی» است که در آن، احساس ها و ارزش های ذاتی همانند طبیعت، به همه ی افراد نسبت داده می شود. پست مدرنیسم در واقع، حاکی از پاره پاره شدن و فروپاشی سوژه است. سوژه (انسان) در پست مدرنیسم، در زمان حال زیست می کند و هیچ گونه پیوستگی معنادار با گذشته ی خود ندارد؛ یعنی سوژه ی انسانی پست مدرن، جوهر از پیش تعیین شده ندارد، و اساساً از طریق روابط اجتماعی خاص، زبان و فرهنگ شکل می گیرد.
 پست مدرن ها نقش آدمی را دستخوش تحول و دگرگونی پیوسته می دانند و از این رو، ماهیت ثابتی برای آن در نظر نمی گیرند. از دید آنان نمی توان وحدت و هویت را در مورد انسان اعمال کرد، بلکه باید اصل تفاوت و چندگانگی را در تعریف و شناخت انسان منظور کرد. «خود» پست مدرن، خودِ ناب نیست، بلکه سه مشخصه ی فرهنگی کلیدی، یعنی جنسیت، طبقه ی اجتماعی و نژاد بر آن اثر می گذارد؛ پس جای خودِ مرکزیت یافته و متحدالشکل مدرن، در وضعیت پست مدرن سوژه ی مرکززدایی شده ای می شود که خُرد و متکثر شده است. پست مدرنیست ها همواره با این مسئله که فقط یک خود انسانی، غیرمتغیر و واحد داریم، مخالف اند. به باور آن ها، خود به میزان زیادی تحت تأثیر فرهنگ متغیر و تکه تکه است و از این رو محدود و مشروط است؛ بنابراین هر کس «خود» ویژه ی خود را دارد. (2)
 
ب) دیدگاه معرفت شناسی
 
 معرفت شناسی دانشی است که چگونگی ایجاد و شکل گیری معرفت آدمی در مورد ماهیت و عوارض اشیا را بررسی می کند و یا در مورد توانایی انسان در کسب چنین معرفتی تحقیق می کند.
 مبانی معرفت شناختی پست مدرنیسم، بر این اصل استوار است که نتایج و دستاوردهای استنباطی ما، از لحاظ تاریخی به بسترهای معینی وابسته اند؛ یعنی به زمان و مکان ویژه ای بستگی دارند و تعمیم پذیر نیستند.
 معرفت شناسی پست مدرنیسم، هدف خود را در خارج از جهان جست و جو نمی کند، و در عین حال بیشتر متوجه زمان حال است تا آینده و گذشته.
 در وضعیت پست مدرن، از طرفی هیچ اطمینانی به توانایی انسان برای شناخت حقیقت وجود ندارد، و از سویی، هیچ خودِ واقعی و اصیلی قابل شناسایی نیست. از این دیدگاه، برای درک رفتار فرد همیشه به شناسایی شبکه ای از روابط اجتماعی نیاز داریم که آن رفتار جزئی از آن است. برای شناخت هر فرد ما باید هیئت اجتماعی - فرهنگی بزرگ تری که او را دربرگرفته است، بشناسیم.
 پست مدرنیسم حقیقت را به معنای مطلق آن قبول ندارد. حقیقت از نظر پست مدرنیست ها مقوله ی ایجاد شدنی و ساختنی است، نه کشف شدنی. معرفت پست مدرن را طبق نظر «هادسون» می توان در قالب اشکال و مواردی چون: شکاکیت معرفت شناختی، ضد عقل گرایی، تکثرگرایی (پلورالیسم)، نسبیت، تعیّن نداشتن، استمرار نداشتن و گسستگی، قبول شانس، تصادف، اقبال، بی نظمی و قیاس ناپذیری یافت. (3)
 - اصرار بر کنار نهادن و پایان بخشیدن به متافیزیک و پرهیز عمدی از ورود به بحث آن؛
 - انکار واقعیت عینی و مستقل و در عوض، اعتقاد به واقعیت ساخته شده و مخلوق بشر؛
 - نفی واقعیت های مطلق، ثابت و پیشینی؛
 - نفی ماهیت یا طبیعت پایدار و جهان شمول بشری؛
 - اعتقاد به ساخته شدن هویت آدمی با فرهنگ ملی و محلی، و نفی خود یا «من» مستقل اخلاقی و عقلانی.
 
ج) دیدگاه ارزش شناسی
 
 - رد ارزش های اخلاقی و معنوی عام و جهان شمول؛
 - نسبیت ارزش ها.
 پست مدرنیست ها معتقدند همه ی ارزش ها، پرسش های هنجاری، احساسات و عواطف، محصول انسان روشن فکر است.
 جهت گیری ارزشی پست مدرن، با جهت گیری های ارزشی مکاتب دیگر تفاوت دارد؛ به این معنا که پست مدرنیسم هیچ گونه ترجیح ارزشی خاصی، جز در سطح بسیار کلی ندارد. به تعبیر دیگر هر کس باید خودش به ارزش ها، ترجیحات ارزشی و رویکردهایش نظم دهد. جهت گیری ارزشی پست مدرن به گونه ای است که بسیار به ندرت سرمشق یا الگو تعیین می کند. در واقع متناسب با تنوع و تکثر گروه ها، ارزش های مختص بی شماری می توانند ظاهر شوند.
 از ویژگی های کلی جهت گیری ارزشی پست مدرن این است که ارزش ها، از منابع گوناگون گردآوری می شوند و شما می توانید ارزش هایی را بپذیرید که احساس می کنید «خود» و گروه شما را بهتر منعکس می کنند. هواداران جهت گیری ارزشی پست مدرن می توانند ارزش هایشان را در مجموعه ای کم و بیش بی پایان از جابجایی و تغییر احتمالی ترکیب کنند، و می توانند ارزش های قدیم و جدید را با هم ترکیب کنند. بیشتر پست مدرنیست ها نمی توانند بر اصول اخلاقی ثابت برای عمل اجتماعی تأکید کنند. به نظر آن ها ارزش ها، درونی یا ذاتی نیستند، بلکه از طریق انتخاب، گفت و گو و تصرف تعیین می شوند. از دیدگاه پست مدرنیسم، اخلاق، امری محلی و خاص است؛ یعنی هیچ هنجار اخلاقی جهان شمول وجود ندارد و ارزش ها را باید در درون گفتمان پیدا کرد. به عبارت دیگر، هیچ واقعیت اخلاقی بیرونی که بتوان از طریق پژوهش به آن دست یافت، وجود ندارد. از دیدگاه پست مدرنیسم هیچ هنجار جهان شمول اخلاقی و یا هیچ بنیادی که بتواند هنجارها، بایدها و نبایدها را معلوم کند، وجود ندارد. الگوگرایی در اخلاق پست مدرنیستیم مذموم است. مبانی، اصول و روش های اخلاقی ثابت، یکسان و مشابه از نظر پست مدرنیست ها بی معناست. رورتی (4) به منزله ی قرائت تازه ای از اندیشه ی عمل گرایی (نوعمل گرایی)، با رد مبانی خارجی و تثبیت شده ی اخلاق، ریشه ی آن را در عواطف و انگیزش های معمولی انسان جست و جو می کند. نگاه او به اخلاق، درونی است. به نظر او، نگرش مسیحیت سنتی که اخلاق را از عواطف جدا می کند اشتباه است. ارزش ها و اخلاقیات امری اجتماعی هستند. ارزش ها با آنچه ما انجام می دهیم، واقع می شوند. «انسان نجیب و شایسته بودن» به تبع اوضاع و احوال تاریخی معنا دارد و امری نسبی است. در تربیت اخلاقی پست مدرن، تربیت مبتنی بر شیوه ی دموکراتیک و غیر اقتدارگرا تجویز می شود. (5)
 در نظام فکری پست مدرنیته، ارزش ها و ضدارزش ها، همچنین بایدها و نبایدها جنبه ی پایدار ایدئولوژیک به خود نمی گیرند؛ زیرا مفهوم ایدئولوژی پایدار با اعتقاد به پاره ای اصول و موازین ملازم است که در نگاه باورمندان و ملتزمان خود، اموری تثبیت یافته و فراگیر و پایدار تلقی می شود؛ در صورتی که ثبات و پایداری اندیشه از دیدگاه پست مدرنیسم مطرود است. از آن گذشته، ایدئولوژی با یکپارچگی، تمامیت و جزمیت سازگار است و اینها اموری است که با اصول پست مدرنیسم همخوانی ندارد. به تعبیری بایدها و نبایدها از منظر پست مدرنیسم ثابت نمی مانند، بلکه ممکن است بسته به خواست فرد و عُرف در نوسان باشند، به گونه ای که باید و نباید امروز، باید و نباید فرداست. در حالی که اگر زندگی امروز بدون برخی از بایدها و نبایدهای گذشته بی تداوم باشد، لاجرم زندگی فردا بدون بایدها و نبایدهای امروز لرزان و سست خواهد بود. (6) از نگاه دیگر، در خصوص مضامین اصلی پست مدرنیسم، صاحب نظران آرای گوناگون ابراز کرده اند که در قسمت بعد به آن ها می پردازیم.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
 
1. Griffin.
 2. محسن فرمهینی فراهانی، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، ص 68.
 3. همان، ص 67.
 4. Rorty.
 5. محسن فرمهینی فراهانی، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، ص 67.
 6. بابک احمدی، معمای مدرنیته، ص 28.