روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

محدودیت های تربیت پست مدرن

محدودیت های تربیت پست مدرن
 
 - از موانع جدی در پست مدرن این است که انباشته از دیدگاه هایی است که نه تنها منسجم و همسو نیستند، بلکه در مواردی یکدیگر را نیز نفی می کنند و همین امر پست مدرنیسم را نه قابل دفاع می کند و نه قابل نقد.
 - افزون بر این، مفهوم نقد مستلزم کاربرد درست عقل است و نقد بدون فرق گذاری میان درست و غلط، عادلانه و ناعادلانه، قدرت و جنسیت، ممکن نیست؛ در حالی که پست مدرنیست ها چنین تمایزاتی را قبول ندارند. پرسش این است که: آیا بدون این مفاهیم و بدون این فرق گذاری ها، چیزی از مفهوم نقد می ماند؟
 - معلم آن چیزی که در کلاس می گوید، به اندازه ی چیزی است که دانش آموز می گوید. در چنین مدرسه ای نقادی از همه ی عناصر درون و بیرون مدرسه دیده می شود و مدرسه به سازمانی مبدل می شود بدون ساخت، بدون مرز، بدون رده بندی قدرت، بدون اصل قطعی، بدون برنامه ی درازمدت، که کاملاً درهم پیچیده است.
 - فروپاشی اخلاق سنتی، خشونت، دزدی و سوء استفاده ی جنسی که انسان هر روز شاهد آن است، شاخص هایی از تأثیرات اجتماعی چنین تغییر فلسفی هستند. جوانان پیشاپیش بدون آنکه آموزش و تعلیم و تربیت پست مدرن به اجرا درآید، پیامد سهمگین آن را دریافت کرده اند.
 - با توجه به اصول معرفت شناختی پست مدرن که حاکی از نبود جنسیت مطلق، نبود اصول و روش های قطعی برای شناخت و نسبی گرایی است، نظام تربیت آن ها نمی تواند الگویی از انسان ایدئال را ارائه دهد که براساس آن افراد دیگر تربیت شوند.
 - گشودن درهای انتقادی به روی عناصر مدرسه، به تضادها و کشمکش های بین فردی و بین گروهی در سطوح مختلف منجر خواهد شد. زمان در نظر گرفته شده برای دوره های تحصیلی و برنامه ی مدرسه، اجازه ی درگیری طولانی را نخواهد داد. این شکل از تعلیم و تربیت انتقادی، حداقل در مدارس کنونی اجراشدنی نیست.
 - از موارد قابل توجه پست مدرن، گفتمان است که گاه آن را ابزار اصلی یادگیری می دانند. برای حفظ شرایط گفتمان، مربیان باید به توانایی دانش آموزان خود برای قدردانی از اهمیت رابطه ی دوسویه ی برابری، مسئولیت و خودفرمانی، معتقد و مطمئن باشند. به نظر می رسد در وضعیت کنونی، فاصله ی بسیار تا رسیدن به این مرحله وجود دارد.
 - پست مدرنیست ها معتقدند معلم نباید ارزش ها و واقعیت ها را به دانش آموزان تحمیل کند. از دیدگاه آنان هیچ هنجار جهان شمول اخلاقی وجود ندارد و حقایق و ارزش ها را باید در درون گفتمان یافت.
 - پست مدرنیسم در نقد مدرن، راه افراط را به سود خود می پیماید. برای مثال، همه ی روابط کلاسی در مدرسه ی مدرن بر پایه ی اجبار نیست.
 - انتقاد دیگر به دیدگاه تربیتی پست مدرنیسم، تأکید قاطع و صریح پست مدرنیست ها بر تفاوت ها و اختلاف ها در زمینه ی تعلیم و تربیت و آموزش است که کمی غیرتأملی و متعصبانه به نظر می آید؛ چرا که تشابه ها نیز همچون تفاوت ها، از برتری و فوایدی برخوردارند که می توانند بیان کننده ی نکات تازه و جدید باشند.
 - از انتقادات دیگر، مربوط به بحث ساخت شکنی است. یکی از آثار این موج، متزلزل کردن ساختارهای عینی و مفهومی است که در تربیت نقش اساسی دارند. تربیت جدی با حدود و مرزها سروکار دارد. اگر مرزی وجود نداشته باشد، آدمی می تواند به هر کاری مبادرت کند. در این صورت سخن گفتن از تربیت میسر نیست. (1)
 امروزه با نگرش به وضع کنونی جهان، واقعیت این است که انسان از یک سو به ماشین و از سوی دیگر به حیوان مبدل شده است. مطالعه ی وضعیت کنونی جهان نشان می دهد که در جوامع امروز، ویژگی های انسانی روز به روز به تحلیل می گراید و در برابر ویژگی های ماشینی و مکانیکی، به گونه ای فزاینده در گسترش و خودنمایی است. برای نمونه ماشین زدگی، بیماری های مرگ بار مانند ایدز، اعتیاد و فشارهای جنسی، همگی نشانه های عصر پست مدرن امروزی است. بدین گونه، مرکزیت یافتن عقلانیت فن مدارانه در اندیشه ی غرب، به گسترش بحران ارزش ها انجامیده است. (2) او علت این گونه مسائل را، دور شدن انسان امروزی از ارزش ها، اخلاقیات و فرهنگ اصیل، ریشه دواندن از باورها و فلسفه ی انسان مدارانه ی غرب می داند.
 یکی از محدودیت ها در زمینه ی نقد پست مدرنیسم این است که این مکتب انباشته از دیدگاه هایی است که یگانه و همسو و هم جهت نیستند، بلکه در برخی موارد یکدیگر را نفی می کنند و این امر این مکتب را نه قابل دفاع و نه قابل نقد می کند. مفهوم نقد مستلزم امکان کاربرد درست عقل است و نقد بدون فرق گذاری میان درست و غلط، عادلانه و ناعادلانه، قدرت و حقیقت ممکن نیست، در حالی که پست مدرن چنین تمایزاتی را قبول ندارد. (3)
 از لحاظ ادبیات و هنر کلاسیک (گذشته) پست مدرنیست ها این چنین وانمود می کنند که هر چه مربوط به گذشته است، باید منتفی شود و نوعی گسیختگی نسل ها به وجود می آید. این گونه، ادبیات مشترک بین نسل ها از بین می رود، ابهت ها و احترام ها خصوصاً به بزرگ ترها کم رنگ می شود و در خانواده رابطه ی صمیمی کمتر می شود و والدین و کودکان خصوصاً بیشتر با وسایل الکترونیکی مثل رایانه ها و رسانه ها سرگرم و مشغول می شوند. گرفتاری های شغلی والدین، رابطه ی زن و شوهری را تا حد زیادی سرد و کوتاه کرده است و از لحاظ روانی و عاطفی، این مشکل می تواند بر کودکان تأثیر منفی بگذارد. دیر آمدن و مشغول بودن پدر و یا مادر در وظایف شغلی، امکان منزوی شدن و یا خشن بار آمدن و بی عاطفه بودن کودک را ایجاد کرده است و طغیان و سرکشی فرزندان را ممکن ساخته است.
 در تعلیم و تربیت پست مدرن نمی توان اصول روشن و دقیقی برای تربیت انسان در نظر گرفت و فرایند تعلیم و تربیت را بر پایه ی آن بنا کرد. نظام تربیتی آن ها نمی تواند الگویی از انسان ایدئال ارائه دهد تا سایر افراد بر اساس آن تربیت شوند. توجه پست مدرن به بحث و گفتمان است. تربیت جدی با حدود و مرزها سروکار دارد. اگر مرزی وجود نداشته باشد، آدمی می تواند به هر کاری مبادرت ورزد و در این صورت سخن گفتن از تربیت (به ویژه تربیت دینی و اخلاقی) میسر نیست. (4) وقتی در جامعه و به خصوص مدرسه، احترام و منزلت و ابهت ها شکسته شوند، قوانین ارزشی پیدا نمی کنند و به قوانین به دیده ی احترام نگریسته نمی شود، حدها و مرزها رعایت نمی شود. آزادی های بی حد و مرز در مدرسه که کانون تعلیم و تربیت است، موجب می شود منزلت معلم و جایگاه مدرسه نزول کند. بر اثر بی توجهی به تربیت مذهبی، به خصوص در جامعه ی مذهبی، مذهب به تمسخر کشیده می شود، و اخلاق و نکات تربیتی و اصول تربیتی رعایت نمی شود. به ویژه در عصر حاضر و وجود وسایل ارتباط جمعی و به خصوص ماهواره ها، حتی در خانواده ها شئون اخلاقی رعایت نمی شود. حمله ی بی حد رسانه های غربی به مذهب و ایمان مردم و خوب جلوه دادن تمدن غربی و فرهنگ مصرف گرایی، جامعه و کانون گرم خانواده را متلاشی می کند و تمایل به نوعی مصرف گرایی به شیوه ی غربی را رواج می دهد؛ ارزش ها از بین می روند، و روابط سرد بر خانواده که باید کانون مهر و محبت باشد سایه می افکند.
 پست مدرنیست ها ابزار اصلی را یادگیری می دانند؛ ولی توجه نمی کنند که برای گفت و گو، سطح تقریباً یکسان و برابری از اطلاعات و دانش پیشینی مورد نیاز است. در حالی که واقعیت های کنونی نشان دهنده ی نابرابری های شدید در سطوح گوناگون است و به ویژه نبود ساختار منظم یادگیری که مورد توجه پست مدرن هاست، به این مشکل دامن می زند.
 از نظر پست مدرنیست ها، واژه ی «مدیریت» و «رهبری آموزشی» به معنای اداره کردن امور دیگران، یکسره فرو می ریزد. مدیر برحسب اقتضای دیگران برگزیده می شود.
 از انتقادات دیگری که به پست مدرن وارد می شود، تأکید قاطع و صریح پست مدرنیست ها از جمله دریدا، بر تفاوت ها و اختلافات در زمینه ی تعلیم و تربیت و آموزش است که تأکیدی متعصبانه و غیرتأملی به نظر می رسد؛ چون تشابهات نیز همچون تفاوت ها از برتری و فوایدی برخوردارند و می توانند بیان کننده ی نکات جدید باشند.
 از انتقادات دیگر، مربوط به بحث ساخت شکنی است. یکی از آثار موج ساخت شکنی، متزلزل کردن ساختارهای غیبی و انتزاعی است که در تربیت نقش اساسی دارند. (5) لذا پست مدرنیسم به دلیل توقف در اکنون و اینجا، تصویری از انسان دلخواه خود ارائه نمی دهد. برخی از عبارات اصحاب پست مدرن، مانند «رهایی بخشی» به شدت عاطفی و شعارگونه است.
 انتقاد دیگر از تعلیم و تربیت پست مدرن این است که پست مدرنیست ها، عمدتاً فراروایت ها (6) را به منزله ی اموری غیرمعتبر و غیرجهانی (غیرعمومی) رد می کنند. پرسش این است که در این صورت، چطور می توان در فرایندی رهایی بخش که مورد نظر پست مدرنیست هاست و نیاز به استانداردهای معین و اهداف ویژه دارد، درگیر شد.
 نفی فراروایت ها، یکی دیگر از مضامین اصلی پست مدرنیسم است که به نوبه ی خود پیامدهای مثبت و منفی دارد. پیامد مثبت فراروایت ها، کاستن از تأکید افراطی اندیشمندان بر کمال مطلق و قطعیت فراروایت هایی نظیر علم و عقل بشری و در نتیجه، برخورد واقع بینانه تر و منطقی تر با پدیده های علمی و اجتماعی است. پیامد منفی نفی فراروایت ها، رد هرگونه نظریه پردازی در مسائل اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، یا روان شناختی و نیز رد هر دیدگاه متافیزیکی یا معرفت شناختی است. به عبارت دیگر، با نفی فراروایت ها، دیگر قادر نخواهیم بود هیچ طرح کلانی از فراگیری دنیای اجتماعی و طبیعی ارائه دهیم؛ (7) زیرا پست مدرنیست ها طرح هرگونه نظریه و قانون کلی و عام در هر زمینه را وضع نوعی فراروایت می دانند؛ حال آنکه اصولاً بدون طرح قواعد کلی و نظریه های معین، امکان ورود به مباحث و مجادلات علمی، فلسفی، اجتماعی و اقتصادی نخواهد بود و عملاً امکان هرگونه ابراز عقیده از اندیشمندان سلب خواهد شد؛ افزون بر اینکه پست مدرن ها می گویند هیچ فراروایت یا اصل مطلقی وجود ندارد. پرسش این است که آیا خود این مدعا مطلق است یا خیر؟ اگر هیچ اصل یقینی در کار نیست، پس اول بنایی که متزلزل می شود و از هم می پاشد، بنای خود اصول اندیشه های پست مدرنیستی است که اینان با جزم و یقین از آن دفاع می کنند. (8) به عبارتی، اینان دچار خودخنثاسازی و خوشکنی و یا نقض خود می شوند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
 
1. محسن فرمیهنی فراهانی، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، ص 248.
 2. رنه گنون، بحران دنیای متجدد، ترجمه ی ضیاءالدین دهشیری، ص 75.
 3. محسن فرمیهنی فراهانی، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، ص 254-255.
 4. همان، ص 257.
 5. همان، ص 254-255.
 6. Meta - narrative.
 7. S, Kerka, Postmodernism and Adult Education. Http: Ilorders.Comlmembers/sp.Cfm? An=ED 404549.
 8. سعید بهشتی، «تبیین و نقد پست مدرنیسم در فلسفه ی تعلیم و تربیت معاصر»، مجموعه مقالات علوم تربیتی، ص 99.
 منبع:فصلنامه اسلام و پژوهش های تربیتی- 2