روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

تعلیم و تربیت و دنیای ناشناخته دینی کودکان(2)

تعلیم و تربیت و دنیای ناشناخته دینی کودکان(2)
 3. دوره ی تفکر مذهبی ناقص دوم: (1) 9 تا 11 سالگی
 
 این دوره را می توان دوره ی تفکر مذهبی عینی نامید که با تفکر عملیاتی عینی مشخص می شود. از این روی، کوشش های کودکان برای درک و تفسیر مفاهیم مذهبی، به واسطه ی طبیعت عینی تفکرشان دچار مشکل می شود و برخلاف دوره ی پیش، منطق استقرایی و قیاس موفقی به کار می رود، ولی به مسائل عینی، تجارب مشهود و اطلاعات محسوس محدود می شود. رشد تفکر عملیاتی، شتاب حرکت صعودی کودکان را از خیال پردازی به سطوح بالاتر تفکر بیشتر می کند و تفکر نظام دار در ارتباط دادن دو یا چند موضوع امکان پذیر می شود. پاسخ به نحوه ی شکافته شدن آب در داستان حضرت موسی (ع) نشان می دهد که کودک در این سنین از طریق توجیه های فیزیکی به دنبال دستیابی به واقعیت هاست و نسبت به دوره ی پیش در منظم کردن تفکرش موفق تر است. او معتقد است خدا با بازوهایش آب ها را کنار زد و به دلیل اینکه دست های خدا نامرئی هستند، آن ها را نمی توان دید. وقتی که بنی اسرائیل گذشتند، او دست هایش را کنار کشید و آب ها روی هم ریختند.
 با مقایسه ی نمونه ی بالا با نمونه ی مشابه آن در دوره ی قبل، می توان بیشتر به این موفقیت در منظم کردن تفکر پی برد. هر دو در استفاده از توجیه های مادی و عینی مشترک اند، اما او با نامرئی ساختن دست ها، در حقیقت مشکلی را که کودک در دوره ی قبل از عهده ی پاسخ گویی به آن برنیامده بود، برطرف کرد.
 
4. دوره ی اول تفکر مذهبی شخصی: (2) 11 تا 13 سالگی
 
 ویژگی این دوره که واسطه ی تفکر عملیاتی عینی و تفکر صوری است، حرکت از تفکر عینی به سوی تفکر انتزاعی بیشتر است. در این مرحله، با رشد فعالیت های عقلی، استقرا و قیاس منطقی پیشرفته تری به کار برده می شود که نشان از حرکت به سوی تفکر انتزاعی بیشتری را دارد. اما این حرکت همچنان توسط عناصر عینی مختل می شود و به نظر می رسد کودک هنوز توانایی کنار گذاردن این عناصر را ندارد.
 با مقایسه ی این نمونه با نمونه های گذشته که چگونگی پاسخ به شکافته شدن آب در داستان حضرت موسی (ع) را روشن می سازد، می توان به نکات بالا پی برد. خداوند به امواج گفت که تقسیم شوند و آن ها اطاعت کردند. پرسیده شد: آیا امواج زنده بودند؟ پاسخ داد: خیر. سؤال شد: پس چطور شنیدند و فرمان خدا را اطاعت کردند؟ پاسخ داد: خدا هر کاری را می تواند انجام دهد.
 در اینجا فرضیه ای در نظر گرفته شده است که خدا برای انجام کارها به مخلوقاتش دستور می دهد و همه ی مخلوقاتش باید خالق را اطاعت کنند. این مسئله نشان می دهد که کودک از نیروی جسمانی خود کمک می گیرد. اما تفکر او کاملاً هم انتزاعی و مجرد از عینیات نیست؛ زیرا هنوز ارتباط خدا با مخلوقاتش را از راه گفتن و شنیدن توجیه می کند.
 
5. دوره ی دوم تفکر مذهبی شخصی: (3) 13 سالگی به بعد
 
 در این مرحله، تفکر به صورت فرضیه و قیاس بدون ممانعت عناصر عینی انجام و تفکر انتزاعی میسر می شود. نوجوان تلاش می کند فرضیه هایی را خارج از حوزه ی تجارب خود وضع کند و با استفاده از دلیل، آن ها را قبول یا رد کند. در این دوره، تفاوت بارزی میان تفکر دانش آموزان تازه وارد با بزرگ سالان وجود دارد. این امر به سبب تقویت و تمرین تفکر انتزاعی و تجارب بیشتر در بزرگ سالان است؛ در حالی که نوجوانان هنوز در ابتدای راه قرار دارند. با وجود این، آنان نیز از همان ویژگی رهایی از محدودیت های عینی برخوردارند.
 درباره ی واقعه ی شکافته شدن آب در داستان حضرت موسی (ع)، یکی از پاسخ ها این بود که خدا باد را فرستاد و نیروهایی را برای نگاه داشتن آب منتقل کرد و نیروهای دیگری را هم قرار داد تا آب را به جای اول خود برگرداند. در نظر آنان، این نوع وقایع با توجه به قدرت فوق العاده ی خداوند و خالقیت او ساده به نظر می رسد؛ به ویژه اینکه آشنایی بیشتر با عوامل طبیعت و قوانین علمی به کمک آن ها می آید.
 به طور کلی می توان دوره های مذکور را با توجه به اشتراکاتی که دارند به دوره های سه گانه ی تفکر مذهبی شهودی (تا 7-8 سالگی)، تفکر مذهبی عینی (از 7-8 سالگی تا 13-14 سالگی) و تفکر مذهبی انتزاعی (13-14 سالگی به بعد) تقسیم کرد.
 از بیان دوره ها، این واقعیت به دست می آید که به سبب محدودیت های کودکان، برداشت های دینی آنان نیز محدود و کودکانه خواهد بود. بنابراین نباید توقع دیگری از آنان داشت. از آنجا که بخش زیادی از معارف دینی انتزاعی است، باید طرح بسیاری از آن ها را تا دوره ی تفکر عملیات صوری به تأخیر انداخت و از تعلیم و تربیت مطالبی فراتر از درک کودکان جلوگیری کرد. همچنین، در تعلیم و تربیت های دوره ی نوجوانی، دقت نظرهای لازم را به کار بست.
 
درک کودکان از مفاهیم دینی
 
 پس از آنکه به طور کلی با سیر رشد تفکر دینی کودکان و نوجوانان و ویژگی های آن آشنا شدیم، در این بخش به طور خاص به برداشت های کودکان از برخی مفاهیم دینی می پردازیم؛ زیرا اگر بخواهیم تعلیم و تربیت دینی مناسبی را برنامه ریزی کنیم، ناچاریم در دنیای کودکانه ی دانش آموز گام نهاده و از دید او به دین و معارف آن بنگریم. تصورات کودک از مفاهیم دینی چنان خام و محدود است که معلم بدون شناخت آن ها نه تنها در تعلیم و تربیت خود موفق نخواهد بود، بلکه به جای تعدیل تدریجی آن ها، به این خامی ها دامن خواهد زد. این مباحث بر پایه ی تحقیقات انجام شده در خارج از ایران (4) و داخل ایران (5) که نتایج مشابهی دربرداشت، ارائه می گردد. در این بخش، به طور دقیق تر خواهیم دید که دوره ی دبستان، دوره ی برداشت های خام و عینی از مفاهیم دینی است و سنین دوازده یا سیزده سالگی محدوده ی زمانی تعیین کننده ای در پیشرفت درک مفاهیم دینی به شمار می آید و سن سیزده سالگی همان سن تقریبی است که تفکر دینی کاملاً به صورت انتزاعی انجام می شود.
 
1. مفهوم خدا
 
 برداشت کودکان از این مفهوم با ویژگی های خودمحوری و تفکر عینی آنان مطابقت دارد. علاقه ی طبیعی آن ها این است که به موجودات مجرد با همان عینک عینی همیشگی نگاه کنند. درک خردسالان از مفهوم خدا تا حدود 7 سالگی بسیار خام، مادی و شبیه یک انسان است؛ او با صدایی شبیه ما سخن می گوید؛ در بهشتی سکونت دارد که در آسمان هاست و به صورت یک انسان به زمین آمده و به اداره ی امور آن می پردازد. تعداد قابل توجهی از آنان معتقدند که خدا را می توان دید و اکثر کودکانی که این اعتقاد را ندارند، دلایل خود را دوری از خدا بیان داشته اند. از این روی، برخی ادعا می کنند اگر دوربینی داشته باشند، می توانند او را ببینند. در مجموع، گفته های آنان در این سنین، از قابل رؤیت بودن خداوند حکایت دارد.
 درک کودکان از خدا در محدوده ی سنی 7 تا 9 سال، بیشتر انسانی فوق العاده است تا موجودی فوق طبیعی؛ مانند اینکه او را شبیه انسانی نورانی می پندارند و گاه او را به صورت شعله ی آتش توصیف می کنند. این توصیفات حاکی از ناتوانی آنان برای درک آنان از این مفهوم است. به طور کلی، بیشتر کودکان در تصور انسانی که از خدا دارند، او را با ویژگی های یک مرد تصور می کنند تا یک زن.
 کودکان خدا را دوست خود می دانند، اما قدرت سحرآمیز و نیز خشمگینی او در برابر اعمال ناپسند ما، سبب می شود که ترس از خداوند در آنان وجود داشته باشد. بنابراین معلم باید مراقب باشد این ترس را تشدید نکند، بلکه چهره ی دوستانه و محبوبی از خداوند ترسیم کند، و از این ترس نیز باید به نحو صحیحی بهره برداری شود که در مباحث آینده به آن اشاره خواهد شد.
 درک کودکان 9 تا 12 سال از مفهوم خداوند، نسبت به مقاطع پایین تر متفاوت است و می توان آن را عبور از تصویر فوق انسانی خدا به فوق طبیعی دانست و این به معنای کنار گذاشتن تفکر خام گذشته و تلاش برای گذر از این مرحله است. آنان در توصیف خداوند، بیشتر به صفات برجسته ی او مانند آفریننده و خالق بودن اشاره می کنند. البته این برداشت، دلیل فهم درست آنان از این معانی نیست و هنوز تفکر آنان متأثر از عناصر عینی و محسوس است. در این میان، تعداد کمی نیز وجود دارند که هنوز خدا را به نور، فرشته، شعله ای از آتش و از این قبیل تشبیه می کنند. در این سنین، کمتر کسی یافت می شود که به قابل رؤیت بودن خدا معترف شود.
 اکثریت کودکان در طول دوره ی دبستان، خدا را به آسمان برده اند و دلایلی گوناگون برای آن بیان می دارند؛ گاهی به دلیل بزرگی اش و گاهی به دلیل اینکه وظایفش را بتواند خوب انجام دهد؛ مانند: نظارت بر بندگان، دیدن آن ها و رسیدگی به کارشان و گاهی به هر دو دلیل. البته عده ی قابل توجهی نیز در همه ی سنین بیان می دارند خدا در همه جا هست. اما این کودکان هم هنوز قادر به درک انتزاعی از «همه جا بودن» نیستند. وقتی برای این عده مکان های خاصی نام برده می شود و سؤال می شود که آیا خداوند در این مکان ها هم حاضر است، پاسخ ها نشان می دهد که بیشتر آن ها نمی توانند مسئله ی وجود خدا در همه جا، با وجود او در یک جای مشخص را در کنار یکدیگر قبول کنند و در ذهن خود، آن را یک تناقض می پندارند. به این نمونه که مصاحبه با یک کودک یازده ساله است، توجه کنید:
 آیا خدا احتیاج به خانه دارد؟ نه؛ چون خدا همه جا هست و در همه جا وجود دارد. آیا خدا همه جا هست یا در جاهای بخصوصی است؟ همه جا هست. یعنی اگر آدم زیر زمین هم برود، خدا هست. آیا در این خانه هم خدا هست؟ نخیر. چرا؟ چون خدا باید همه جا باشد و نمی تواند اینجا باشد.
 اما در اواخر دوره ی دبستان، تعدادی از دانش آموزان، موفق به حل این تناقض می شوند و در حدود دو سال نخستین دوره ی راهنمایی، نوجوانان سعی می کنند مشکل تفکر کودکانه ی خود را با تعمق بیشتر حل کنند و پس از این دوره است که به خدا، به صورت مجرد نگاه می شود و برداشت انتزاعی حاصل می گردد.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
 
*استاد دانشگاه امام صادق(ع
 1. Sub-Religious Thogut Stage II.
 2. Persona Religious Thogut Stage I.
 3. Personal-Religious Thogut Stage II.
 4. Goldman, Ronald, Religious Thinking from Childhood to Adolescence, Rutledge & Regan Poul, chapter 5-15.
 5. ر.ک: عزت خادمی، «درک کودکان دبستانی از مفاهیم دینی»، تعلیم و تربیت، ش 27 و 28/ عزت الله نادری و مریم سیف نراقی، «چگونگی پاسخ گویی کودکان 3 تا 13 سال تهرانی به سؤالاتی درباره ی مفهوم خدا»، مجموعه مقالات سمپوزیوم جایگاه تربیت در دوره ی ابتدایی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1369.
 منبع: فصلنامه اسلام و پژوهش های تربیتی-2
منبع:فصلنامه اسلام و پژوهش های تربیتی- 2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد