روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

ویژگی های پست مدرنیسم

ویژگی های پست مدرنیسم
 
 
1. نفی فراروایت ها و کلیت گرایی
 
 لیوتار، (1) متفکر برجسته ی پست مدرن در کتاب مشهورش، وضعیت پست مدرن، پست مدرنیسم را بی اعتقادی به فراروایت ها تعریف کرده است. منظور پست مدرنیست ها از فراروایت، قصه، داستان و تاریخی است که فراتر از داستان ها و روایت های دیگر باشد و به همه ی گفتمان های دیگر مشروعیت ببخشد؛ داستانی که مدعی جایگاهی عام، جهانی یا همه شمول است و قادر به ارزیابی، توجیه و تحلیل همه ی داستان های دیگر به منظور آشکار ساختن معنای حقیقی آن ها باشد. (2)
 نفی فراروایت ها، شاخص ترین ویژگی پست مدرنیسم است. به طور کلی، فراروایت دامنه ی وسیعی از مفاهیم نظیر علم، عقل، رهایی، و پیشرفت را دربر می گیرد که مدرنیسم به آن ها بسیار اهمیت داده بود و با قایل شدن اقتدار مطلق برای آن ها، از یک سو موجبات دگرگونی های عظیم در جوامع مدرن را فراهم ساخته و از سوی دیگر، باعث پنهان کردن برخی حقایق شده بود. اعتقاد به فراروایت، ناشی از گرایش به کلیت است که مدرنیسم به آن باور داشت؛ ولی پست مدرنیسم کلیت گرایی را سبب پنهان شدن تناقضات، ابهامات و تضادها می شمارد و از کلیت به مثابه ی ابزاری برای تنظیم قدرت و کنترل یاد می کند.
 اعتقاد به مرجعیت عقل، یکی از ویژگی های بارز عصر مدرن است. در عصر مدرن، مرجعیت و اقتدار عقل به گونه ای بود که به قول ویتگنشتاین (3) کسی در حقانیت آن شک نمی کرد؛ (4) اما با نکته سنجی ها و بررسی های موشکافانه ی فیلسوفانی نظیر کانت، نیچه، و ماکس وبر، عقل نیز به موضوعی برای بررسی و نقد مبدل شد. پس از آن، نویسندگان پست مدرن نیز سلطه ی عقل را به چالش گرفته، مطرح کردند که عقل تنها از چشم اندازی خاص به واقعیت می نگرد و ناظری بی طرف نیست. (5)
 ویژگی دیگر پست مدرنیسم، نفی کلیت گرایی است که از اندیشه ها و خصیصه های فلسفی در یونان باستان و پس خصیصه ی اندیشه ی مدرنیستی قرار گرفته است. به دلیل اینکه دنیای غرب با توجه به فرهنگ تمدن به نوعی توجه و انحصارگرایی و یا اندیشه ی ناسیونالیستی اعتقاد داشته اند و با توجه به همین اندیشه و افکار، زمینه ی تسلط بر دیگران یا به نوعی استعمار دیگر کشورها به خصوص کشورهای جهان سوم به وجود می آید که با توجه به ظهور پست مدرنیسم، افکار و اندیشه های استعمارگرایی در فرهنگ و تمدن به خاموشی می گراید. لیوتار در نفی کلیت گرایی می نویسد: «ما بهایی بسیار گران برای غم غربت کل واحد، برای آشتی دادن امر مفهومی و امر محسوس، برای آشتی دادن تجربه ی شهودی و تجربه ی قابل تبادل پرداخته ایم. بگذارید علیه کلیت وارد جنگ شویم؛ بیایید شاهدانی بر این امر غیرقابل مشاهده باشیم؛ بیایید تفاوت ها را برجسته سازیم و شکوه نام را حفظ کنیم». (6)
 
2. ناباوری به اقتدار علم
 
 اکثر متفکران عصر مدرن، به ویژه پوزیتیویست ها، به علم اعتقاد استوار داشتند و در پی آن بودند که از طریق علم به یقین دست یابند. اما از نظر منتقدی چون نیچه، قدرت طلبی خصیصه ی بنیادین انسان، و دانش تجلی این قدرت طلبی است. پس از او نیز متفکران پست مدرن ادعا کردند که علم برخلاف توانش، ادعای حاکمیت و توجیه و تحلیل همه ی امور و پدیده ها را دارد؛ در حالی که فقط پیام آور زور و تمرکز و قدرت است.
 لیوتار، متفکر پست مدرن، علم را فراروایتی همانند فراروایت های دیگر شمرد که هیچ گونه مشروعیتی ندارد. وی ادعا کرد که دانش اکنون به صورت کالایی برای مبادله درآمده و خرید و فروش می شود و اعتبار و صلاحیت برای تحلیل امور و پدیده ها ندارد. فوکو نیز با مطرح کردن پیوند زوج دانش - قدرت، دانش را ابزاری در دست قدرت نامید.
 
3. نقد ایده ی پیشرفت و غایت گرایی تاریخ
 
 پست مدرنیست ها برخلاف مدرنیست ها معتقدند الزاماً آینده، بهتر از حال و حال بهتر از گذشته نیست و بدین ترتیب، مفهوم پیشرفت که مدرن ها مطرح کرده و به آن ارج نهاده بودند، به دست پست مدرن ها نقد شد. اعتقاد نداشتن به پیشرفت، همچنین به منزله ی نفی ایده ی فرجام شناسی تاریخی است. بنابراین، پست مدرنیسم بر آن است که هیچ جبر و قانونمندی کلی تاریخی و مراحل اجتناب ناپذیر در تاریخ و پایان خوش برای آن وجود ندارد و بدین ترتیب، هم ماتریالیسم تاریخی و هم ادیان الهی را به چالش می خواند.
 
4. توجه به دیگری و غیریت
 
 یکی از مضامینی که پست مدرنیسم مطرح کرده است، توجه به دیگری است. «شنیدن صدای دیگری»، عبارتی است که در نوشته های متفکران پست مدرن بسیار دیده می شود و این یکی از پسندیده ترین رهنمودهای پست مدرنیسم است. منظور پست مدرنیسم از «دیگری»، همه ی کسانی است که به نحوی مورد ظلم واقع شده، استثمار شده اند، یا کنار زده و به حاشیه رانده شده اند. افرادی مانند رنگین پوستان، شهروندان طبقه ی پایین، اقلیت های نژادی و قومی و زنان، مصادیق واژه ی «دیگری» از نگاه پست مدرن هستند.
 ویژگی دیگر پست مدرنیسم عنصر غیریت است. به عبارت دیگر، توجه به همه ی فرهنگ ها و صداها و داستان ها و روایت ها و اینکه هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد. یعنی توجه به دیگران و هر فرهنگی که باشد اشکالی ندارد، و فرهنگ غرب، یگانه فرهنگ اندیشه ی ظهور نیست و غرب تنها فرهنگ جهان که مجاز شناخته شود نیست. توجه به دیگر فرهنگ ها، یکی از ویژگی های پست مدرنیسم است و ریشه و جوهر اصلی تنوع فرهنگی، توجه و هویت قایل شدن برای دیگر فرهنگ ها و خرده فرهنگ های متمایز است؛ اینکه به گروه های جامعه و گروه های حاشیه ای جامعه توجه می شود و گروه های مختلف، با قبول اختلافات نظر و عقیده ی خود به گفت گو روی می آورند. این امر، نمود رابطه ای انسانی و هم بستگی اجتماعی است.
 در غیریت، به تفاوت ها و اختلاف ها توجه می شود و تنوع و تکثر در تمام زمینه ها به کار برده می شود. پست مدرنیسم ها با توجه به غیریت و تأکید بر آن، دفاع از گروه های جامعه، فقرا و ستم دیدگان، نژادهای گوناگون و اقلیت زنان و رنگین پوستان و غیره را شعار خود قرار داده اند.
 
5. ارج نهادن به تمایز
 
 تمایز یکی دیگر از مفاهیمی است که بسیار مورد تقدیس پست مدرنیسم قرار گرفته است. طرفداران پست مدرنیسم بر این باورند که چون میان انسان ها از لحاظ وضعیت ظاهری، اجتماعی، اعتقادی و اقتصادی تفاوت وجود دارد، باید به تمایز میان آنان ارج نهاد و لازمه ی احترام به تمایز، ترویج اختلاف نظر و آزادی عقیده و عمل همه ی انسان ها به طور کلی است؛ اینکه نباید به بهانه ی حفظ وحدت، انسجام و توافق همگانی، بر تضادها و اختلافات میان انسان ها سرپوش نهاد.
 
6. مخالفت با تسلط فرهنگ غالب
 
 از آنجا که پست مدرنیسم بر شنیدن صدای دیگری بسیار تأکید دارد، با تسلط یک فرهنگ بر جامعه مخالف است؛ زیرا به اعتقاد پیروان این دیدگاه، تسلط یک اندیشه و فرهنگ بر جامعه، موجب نادیده گرفتن و یا سرکوب هواداران اندیشه ها و فرهنگ های دیگر می شود. حال آنکه به دلیل تمایز میان انسان ها، در جامعه، افکار و ایده های گوناگون وجود دارد که همه ی آن ها حق مطرح شدن و برخورداری از امکانات عمومی جامعه دارند.
 پست مدرنیسم به همان دلیل ارج نهادن به تمایز و مخالفت با سلطه ی فرهنگ غالب، برخلاف مدرنیسم که برای اکثریت حق ویژه ای قایل است، به اقلیت های نژادی، قومی و جنسیتی جامعه، توجهی خاص دارد. به همین دلیل پست مدرنیست ها در زمره ی حامیان سرسخت پلورالیسم (کثرت گرایی) محسوب می شوند.
 
7. حمایت از منطقه ای شدن و محلی گرایی
 
 یکی دیگر از آرمان های پست مدرنیسم حمایت از منطقه ای شدن و محلی گرایی است. این آرمان آنان، در مقابل شعار مدرنیسم در حمایت از جهانی شدن امور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مطرح می شود. پست مدرنیست ها بر این باورند که هدف اصلی جهانی شدن، استعمار و استثمار کشورهای فقیر و عقب مانده است. این آرمان پست مدرنیسم نیز از همان ایده ی آنان مبنی بر توجه به دیگری، احترام به تمایز و کثرت گرایی فرهنگی ناشی می شود؛ زیرا تسلط یک کشور یا ملت بر سایر ملل، منجر به نادیده گرفتن و ظلم و سرکوب ملل ضعیف می شود.
 
8. حمایت از فرهنگ عامه
 
 یکی از تقسیم بندی هایی که در عصر مدرن صورت گرفت، تقسیم بندی افراد جامعه به دو دسته ی نخبه و عامه، و اهمیت دادن بسیار به قشر نخبه ی جامعه بود. اندیشمندان پست مدرن، نخبه گرایی را یکی از معضلات عصر مدرن می دانند و به فروپاشی مرز میان فرهنگ نخبه و فرهنگ عامه و درهم آمیختگی این دو فرهنگ معتقدند. به عنوان نمونه، بودریار (1983)، اندیشمند پست مدرن، بر این باور است که در عصر پست مدرن میل پدیده ها به فروپاشی از درون است و یکی از مصادیق آن را تلاشی مرز میان نخبه و فرهنگ عامه می داند. اصطلاحی که بودریار برای بیان این امر به کار می برد، «تلاشی از درون» (7) است.
 پست مدرنیست ها با حمایت از فرهنگ عامه، اظهار می دارند که این فرهنگ برای همگان دست یافتنی است و همه ی انسان ها با ویژگی های متفاوت، به راحتی می توانند خود را با آن وفق دهند.
 
9. اهمیت زبان و بی اعتقادی به معانی ثابت
 
 اهمیت قایل شدن برای زبان، از دیگر مضامین پست مدرنیسم است. پست مدرنیست ها بر این باورند که اندیشه و ذهنیت انسان را باید برحسب زبان توضیح داد. از دیدگاه آنان زبان از حد «ابزار» در ارتباط خارج می شود.
 در مورد معنا نیز آنان معتقدند که معنا امری نیست که قائم بر کلمات و واژه ها باشد و دلالت های قطعی و مشخصی برای کلمات وجود داشته باشد. (8) در همین مورد، پست مدرنیست ها به متون، بسیار اهمیت می دهند و معتقدند هیچ متنی معنای واحد و کامل تری ندارد، بلکه به انحای مختلف قائل قرائت است. (9)
 
10. بررسی نقادانه ی امور
 
 پست مدرنیست ها معتقدند قوانین علمی، اجتماعی، فرهنگی و کلیه ی امور مسلط بر جامعه را نباید قطعی و مسلم و تغییرناپذیر پنداشت؛ زیرا رواج و سلطه ی این امور هیچ گاه دلیل صحت و درستی آن ها نیست؛ از این رو، آن ها همواره با دیدی نقادانه به مسائل اطراف خود می نگرند و این ویژگی در بسیاری از عرصه ها نظیر معماری، سینما و تعلیم و تربیت پست مدرن به وضوح دیده می شود. پست مدرنیسم از این لحاظ راه مدرنیسم را ادامه داده است و حتی در تأکید بر نگرش نقاد به امور، از مدرنیسم نیز پیشی می گیرد.
 
11. اعتقاد به محور بودن طبیعت در مقابل انسان
 
 اهمیت دادن به طبیعت در قبال انسان، یکی دیگر از تأکیدات پست مدرنیسم است. مدرنیست ها به انسان بسیار اهمیت داده، به او به مثابه ی موجودی می نگرند که در مرکز عالم ایستاده است و طبیعت همچون ابزاری در دست اوست که مجاز است هرگونه بخواهد در آن دخل و تصرف کند؛ اما پست مدرنیست ها این گونه نگرش به طبیعت را مردود می شمرند و معتقدند گرچه فناوری و صنعت باعث ایجاد امکانات رفاهی بی شمار برای بشریت شده است، از سویی موجب انهدام منابع طبیعی نظیر جنگل ها و مراتع، تخریب محیط زیست، محدود شدن فضای سبز، آلودگی هوا و آب های کره ی زمین شده است. از این رو، پست مدرنیسم محور بودن انسان در قبال طبیعت را به چالش می خواند.
 
12. ترغیب به زندگی مصرفی و دنیاگرایی
 
 پست مدرنیسم در بُعد رویارویی با خدا و امور معنوی، شعار سکولاریسم (دنیاگرایی) عصر مدرن را تکرار می کند، بلکه اندکی هم فراتر رفته و با اظهار ناباوری به فراروایت ها که دین نیز یکی از آن هاست، بی ایمانی به مسائل معنوی و الهی را تقویت می کند.
 پست مدرنیسم با مطرح کرد شعارهایی نظیر بازگشت به سنت، و دستورهای اخلاقی مانند تساهل و احترام به دیگری، در مواردی به ادیان الهی نزیک می شود؛ ولی این قرابت، صوری و ظاهری است؛ زیرا توصیه های مکرر پست مدرنیسم مبنی بر پرداختن به بازی و لذات آنی و دنیوی و ترغیب بسیار به زندگی مصرفی، با آموزه های دینی منافات دارد.
 
13. ترویج نسبیت گرایی افراطی
 
 نسبیت گرایی، پیامد قطعی و بلافصل ناباوری به فراروایت هاست. پست مدرنیست ها بر این باورند که از هر کدام از فراروایت ها نظیر علم و عقل و جست و جوی قطعیت و یقین، تلاشی بی حاصل و پوچ است. نسبیت گرایی که پست مدرنیسم ترویج می کند، در جنبه های اعتقادی، ارزشی و فرهنگی پیامدهایی دارد. در جنبه ی اعتقادی، پست مدرنیست ها معتقدند اصولاً حقیقتی وجود ندارد، بلکه ما هستیم که حقیقت را وضع می کنیم. در جنبه ی فرهنگی، آنان با ترویج کثرت گرایی فرهنگی بر این باورند که چون هیچ حقیقتی وجود ندارد، هیچ گونه امکان قضاوت در مورد گفتار و اعمال گروه های مختلف نیز وجود ندارد، و همه ی این گروه ها با وجود آرای متفاوت، باید از حق و حقوق یکسان برخوردار باشند. در جنبه ی ارزش، پست مدرنیسم با فاصله گرفتن از ارزش های مطلق و گرایش های معنوی، نسبیت گرایی در اخلاقیات را روا می دارد.
 چنین ویژگی هایی آثار گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نیز تربیتی داشته است، که از منظر تربیت دینی به آن اشاره می شود.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
 
1. Lyotard.
 2. حسینعلی نوذری، صورت بندی پست مدرنیته، ص 45.
 3. L. Wittgenstein.
 4. رضا داوری اردکانی، سیری در اندیشه ی پست مدرن، ص 15.
 5. علی قائمی، اسلام و مدرنیسم، ص 55.
 6. خسرو باقری، «تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم»، مجموعه مقالات تربیت اسلامی، ج 3، ص 600-601.
 7. Implosion.
 8. خسرو باقری، «تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم»، مجموعه مقالات تربیت اسلامی، ج 3، ص 14.
 9. رابرت هولاب، یورگن هابرماس نقد در حوزه ی عمومی مجادلات فلسفی هابرماس با گادمرالومان، لیوتار، دریدا و دیگران، ترجمه ی حسین بشیریه، ص32.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد