روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

ارزش های دینی

ارزش های دینی
 
 در تربیت دینی در اسلام، وظیفه ی معلم آن است که در پرتو تربیت چنان زمینه ای را فراهم سازد که شاگردان، دانش و معرفت کافی و کامل در مورد ارزش های دینی به دست آورند؛ چنان معرفت و بینشی که از علمی سطحی و ظاهری به مراتب فراتر باشد و به آگاهی جامع و ژرف و در واقع به بصیرتی مؤثر در آن ها تبدیل گردد، به گونه ای که مقدمه ی بهبود نگرشی استوار و صحیح را نسبت به آن ارزش ها در انسان ها و یا شاگردان فراهم سازد؛ به طوری که حقیقتاً آنان چنان ارزش هایی را خوب و ارزشمند بدانند و به آن ها علاقه مند و معتقد شوند. آن گاه با ایجاد چنین نگرشی در آنان، مقدمه ی تغییرات لازم رفتاری در شاگردان ایجاد خواهد شد و آن ها تلاش خواهند کرد کاری کنند که تحت نظارت و راهنمایی معلم و مربی، آن ارزش ها را در رفتارشان اجرا کنند و عامل به ارزش های دینی گردند و تجسم و تبلوری از ارزش های سازمان یافته در شخصیتشان شوند و در واقع، مظهر آن ارزش ها گردند. در این حالت، ملاحظه می شود که ایمان و اعتقاد به ارزش ها، مسبوق به بینش و معرفت کامل، و بعد از آن ایمان و اعتقادی استوار می طلبد. (1)
 پنج نکته در خصوص تعلیم و تربیت از دیدگاه مسیحیت، مورد توافق است: تعلیم و تربیت ارزش ها عمدی و هدف دار است، مسدود نیست و باز است. در چنین نوع تعلیم و تربیتی، معلمان نقش تسهیل گر آموزش ارزش ها را ایفا می نمایند. همچنین معلمان تنظیم کنندگان محیط های مطلوب یادگیری هستند، و «نظریه» حائز اهمیت فراوان است. (2) فهرست ارزش هایی که در حوزه ی دینی در تربیت اخلاقی قرار می گیرند عبارت اند از: عدالت، انصاف، تعاون و همیاری، مسئولیت پذیری، حُسن تصمیم گیری و سایر ارزش های ابزاری، ایمان، امید، عشق به خدا و همسایگان و خود. عشق به خدا دلالت بر ارزش هایی غایی دارد. عشق به خود متضمن ارزش های شخصی و ارزش هایی مبتنی بر شایستگی های فردی است. آموزش و تدریس ایمان، امید و عشق، بدون آموزش و تدریس ارزش امکان پذیر نیست. ممکن است فردی بتواند «درباره ی» دین آموزش دهد، بدون آنکه ارزش ها را تدریس کند؛ اما متخصصان و مربیان تربیت دینی به آن تمایل دارند که دین را به منزله ی ایمانی پویا و زنده آموزش دهند و تدریس کنند. لذا آنان باید ارزش ها را درس دهند. (3)
 حقایق دین باید به گونه ای تدریس شوند که خود را در عمل نشان دهند. نه تنها باید به بچه ها گفته شود که نماز چیست، بلکه باید به آنان آموخته شود که نماز بخوانند. نه فقط باید به آنان گفته شود که گناه چیست، و اینکه فرامین الهی کدام اند، بلکه باید به آنان آموخته شود که از گناه اجتناب کنند و فرامین الهی را پاس دارند. هدف چنین آموزش و تدریسی آن است که بیشتر یک مسیحی تربیت کند، که در اعمال و رفتار روزانه اش عامل دستورها و ایمان دینی باشد. (4) اصولاً دین دار یا متدین بودن، یعنی آنکه الگوهای رفتاری به خصوصی را داشتن. احتمالاً افراد متدین از چنین نگرش هایی به واسطه ی آنکه آن ها را فرا گرفته اند برخوردارند. آنان نگرش های مذکور را در نتیجه ی تجارب ویژه، از جمله تجارب مردم دیگر، در خود رشد و توسعه داده اند. (5) از این رو شاگردان باید از معلمانشان به منزله ی الگو و سرمشقی خوب و ناب پیروی کنند: «برای شاگردان کافی است که نظیر معلمانشان باشند و برای خدمتکاران که نظیر اربابشان». (6) همچنین برای شنوندگان و شاگردان ضروری است که مطابق با امور خوبی که می گویند و می شنوند عمل کنند: «منحصراً به عبارات گوش نکنید، که خود را فریفته اید. به آنچه (از امور خوب) گفته می شود عمل کنید». (7) «من تلاش می کنم ایمانم را از طریق آنچه عمل می کنم، به شما نشان دهم». (8) به همین ترتیب، در موارد متعدد دیگر در انجیل، به این حقیقت اشاره شده است. (9)
 مسیحی متعهد، فردی است که هم قضاوت های صحیح اخلاقی دارد و هم عملاً پایبند اعمال مهم دینی است. (10) از موارد گوناگون در انجیل نیز می توان استنباط کرد که وظیفه ی معلم هدایت شاگردان به راه راست، (11) راه درست (12) و کسب رضای الهی (13) است. در چنین تعلیم و تربیتی، می توان یادگیری را فعالیتی دینی در نظر گرفت.
 باید یادگیری، تخصص و پژوهش را خود مسیحیان به منزله ی اموری واجد ارزش و فضیلت فراوان و تجلی عشق به خدا و معنویت لحاظ کنند. فراگیر نیز بنده ای است که تسلیم حقیقت است و لذا باید مراتب بالای چنین تسلیم بودنی را در عمل نشان دهد. (14) تدریس و یادگیری مبتنی بر عواطف و علایق، واجد اهمیتی فراوان است. عشق به حقیقت، زیبایی و ارتباط متقابل، همان انرژی انسانی که ما را از لحاظ عواطف و بخشش به یکدیگر پیوند می دهد؛ عشق نامحدودی که هیچ گونه پاداشی نمی طلبد. زمانی که از امری لذت می بریم، در مورد آن بهتر انجام وظیفه می کنیم. این محبت و دوستی که موضوع درسی را با معلم پیوند می دهد، محبتی مبتنی بر شریک کردن شاگردان در موضوعات درسی مورد اطلاع معلم است؛ محبتی که معلم را به سوی فهماندن مطالب به شاگردان سوق می دهد. (15) معلمی که موضوع درسی را به خوبی می داند، باید آن را به گونه ای به شاگرد معرفی کند که قصد معرفی یک دوست صمیمی را دارد. شاگردان باید بدانند چرا معلم برای آن موضوع درسی ارزش قایل است، و اینکه چگونه آن موضوع، زندگی معلم را متحول و دگرگون کرده است. به همین ترتیب، معلم باید شاگردان را دوستانی بالقوه در نظر گیرد. (16)
 مقایسه ی موارد مذکور گویای آن است که تربیت در اسلام و مسیحیت، تربیتی ارزشی و مبتنی بر آموزش ارزش هاست. معلم در کلاس های درسی تربیت بدنی، در هر لحظه، هم معلم است و هم مربی. به عبارت دیگر، نقش معلم آن است که به گونه ای تدریس کند که دانش آموزان آگاهی های جامع، ژرف، علاقه و انگیزه ی کافی در خصوص ارزش های دینی و اخلاقی به دست آورند، و در عین حال دو رفتار و عمل مزین به آن ارزش ها شوند؛ یعنی آن ها را در عمل خود اجرا کنند. از سوی دیگر، اجرا و رفتاری کردن ارزش ها خواهد توانست شاگردان را قادر به فهم و دریافت افزون تر ارزش ها سازد.
 
نتیجه گیری
 
 تربیت اسلامی و مسیحی بر به فعلیت رساندن و پرورش همه ی استعدادهای انسان و یا شاگرد تأکید می ورزند و همه ی جنبه های فردی و جمعی فرد را موردنظر قرار می دهند و او را برای حضوری اثربخش در اجتماع آماده می سازند. هرگز تربیت دینی در اسلام و مسیحیت، به تربیت رسمی کلاسیک خلاصه نمی شود، بلکه به همان میزان و بلکه بیشتر، می توان متربیان را با تربیتی غیررسمی تحت تأثیر قرار داد. در هر دو نوع تربیت، لازم است به پرورش حیطه ی شناختی و عاطفی فرد توجه فراوان مبذول شود؛ و در این صورت است که می توان به اجرای امور مورد اعتقاد و ایمان وی در رفتارش امید داشت. در چنین حالتی است که باید احساس رضایت و خرسندی را به سبب چنین نگرش و رفتار دینی در فرد توقع داشت.
 تربیت دینی در اسلام و مسیحیت مبتنی بر پرورش حواس، عقل و قلب انسان است؛ بنابراین در روش ها و فنون تدریس و آموزش دین، باید روش ها و فنونی را برگزید که به پرورش این ابزارهای شناخت منتهی شوند. پس استفاده ی تلفیقی از اکثر روش های تدریس و به کار گرفتن فنون مربوط به هر روش حائز اهمیت فراوان است. ضمن تأیید استفاده از روش تدریس «سخنرانی»، و خصوصاً سخنرانی بهبود یافته در موارد خاص آن، استفاده از روش هایی که از تلقین و تحمیل مطالب دینی به شاگردان و متربیان احتراز نمایند و بلکه به جای آن سبب شوند خود شاگرد فعال باشد و با تجربه ی خود و از طریق تفکر و تعقل، مطالب درسی را، تحت نظارت و راهنمایی معلمی آگاه، دل سوز، مهربان و صمیمی، به طور کامل درک کند و علمی جامع و ژرف در مورد آن ها به دست آورد، مورد تأکید ویژه است. به عبارت دیگر، بسیار مهم است که خود شاگرد و متربی در مورد صحت و اعتبار مفاهیم و موضوعات دینی متقاعد و مطمئن شود، نه آنکه معلم و مربی درصدد باشد فقط با گفته ی خود، وی را به چنین امری متقاعد سازد.
 در طراحی محتواهای درسی در اسلام و مسیحیت، باید به گنجاندن مطالب سودمند، در حوزه های مرتبط با وجود انسان و خود افراد، جامعه و محیط و لذا به نوعی تاریخ و طبیعت توجه کافی داشت. فقط به کارگیری روش های تدریس و محتواهای درسی مناسب، برای سوق دادن شاگردان به سوی اهداف اصیل تربیت دینی از دیدگاه اسلام و مسیحیت کافی نیست، بلکه بدین منظور کاملاً ضروری است شاگردان و متربیان، خود را از هرگونه آلودگی و گناه پاک سازند و شایستگی معنوی لازم برای دریافت حقیقی تربیت دینی کسب کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد