روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

مبانی ، اصول و روش های تربیتی

مبانی ، اصول و روش های تربیتی
 
 واژه های اصل و اصول تقریبا درهمه شاخه های دانش بشری به کار می روند . از جمه در تعلیم و تربیت اما مراد از اصول چیست ؟ اصل در قلمرو علوم کاربردی ، معنای ویژه ای دارد و آن دستور العمل کلی راهنمای عمل است (به صورت قضیه ای بیان می شود که حاوی (باید ) است .در حالیکه در علوم نظری و تجربی ، به شکل قضیه ای حاوی ( است ) اظهار می گردد . در قرآن ،‌اصل به معنای ریشه واساس به کار رفته است در سوره ابراهیم آمده است : مَثَلُ کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت وفرعها فی السماء(48) مراد از اصل در اسلام ، زیر بنا ، ریشه و بنیان هایی است که نمی توان از آن تخطی نمود . مثلا اصل توحید (لا اله الا الله ) در تمام شئون اعتقادی وعبادی و عمل انسان باید جاری باشد . یا اصل نبوت به معنای پیام رسانی است و اجازه ی تخطی از این اصل یعنی رساندن پیام غیرخدا به پیامبر داده نشده است. قرآن در این باره می فرماید : لو تقول علینا بعض الاقاویل لا خذنامنه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین .(49) مبانی تعلیم و تربیت ، نیز در واقع مجموعه قانونمندی های شناخته شده در علومی همچون روانشناسی و جامعه شناسی است که تعلیم و تربیت به آنها تکیه دارد .(50) روش ،‌به معنای راه وطریقه ای است که میان اصل و هدف امتداد دارد وعمل تربیتی را منظم می کند و فرد را به هدف می رساند (دستور العمل جزئی ) به طور کلی مبانی ، اصول وروش های تربیتی در قرآن و سنت بیان شده ،‌اگرچه ممکن است در این منابع گاه تنها یکی از موارد (مبنا ) ذکر شده و موارد دیگر ( اصل ناظر برآن اشاره نشده باشد یا بالعکس ویا صرفا به ذکر روش تربیتی اکتفا شده و از مبنا واصل مربوطه به آن سخنی به میان نیامده باشد این فصل مستند به آیات و روایات ، تحت سه فراز پی در پی مبنای تربیتی انسان ، اصل (دستورالعمل کلی)و روش(شیوه های جزئی تر برای ایجادتغییرات مطلوب )را ارائه می دهیم .

مبانی ، اصول و روش های تربیتی
 
 واژه های اصل و اصول تقریبا درهمه شاخه های دانش بشری به کار می روند . از جمه در تعلیم و تربیت اما مراد از اصول چیست ؟ اصل در قلمرو علوم کاربردی ، معنای ویژه ای دارد و آن دستور العمل کلی راهنمای عمل است (به صورت قضیه ای بیان می شود که حاوی (باید ) است .در حالیکه در علوم نظری و تجربی ، به شکل قضیه ای حاوی ( است ) اظهار می گردد . در قرآن ،‌اصل به معنای ریشه واساس به کار رفته است در سوره ابراهیم آمده است : مَثَلُ کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت وفرعها فی السماء(48) مراد از اصل در اسلام ، زیر بنا ، ریشه و بنیان هایی است که نمی توان از آن تخطی نمود . مثلا اصل توحید (لا اله الا الله ) در تمام شئون اعتقادی وعبادی و عمل انسان باید جاری باشد . یا اصل نبوت به معنای پیام رسانی است و اجازه ی تخطی از این اصل یعنی رساندن پیام غیرخدا به پیامبر داده نشده است. قرآن در این باره می فرماید : لو تقول علینا بعض الاقاویل لا خذنامنه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین .(49) مبانی تعلیم و تربیت ، نیز در واقع مجموعه قانونمندی های شناخته شده در علومی همچون روانشناسی و جامعه شناسی است که تعلیم و تربیت به آنها تکیه دارد .(50) روش ،‌به معنای راه وطریقه ای است که میان اصل و هدف امتداد دارد وعمل تربیتی را منظم می کند و فرد را به هدف می رساند (دستور العمل جزئی ) به طور کلی مبانی ، اصول وروش های تربیتی در قرآن و سنت بیان شده ،‌اگرچه ممکن است در این منابع گاه تنها یکی از موارد (مبنا ) ذکر شده و موارد دیگر ( اصل ناظر برآن اشاره نشده باشد یا بالعکس ویا صرفا به ذکر روش تربیتی اکتفا شده و از مبنا واصل مربوطه به آن سخنی به میان نیامده باشد این فصل مستند به آیات و روایات ، تحت سه فراز پی در پی مبنای تربیتی انسان ، اصل (دستورالعمل کلی)و روش(شیوه های جزئی تر برای ایجادتغییرات مطلوب )را ارائه می دهیم .
 
مبنای (1): تاثیر ظاهر بر باطن :
 
 منظور از ظاهر ، کلیه ی امور مشهودی است که از فرد سر می زند و مظهر آن بدن است و مراد از باطن شئون غیر قابل مشاهده می باشد . مبنای مذکور بیانگر این مطلب است که هرگاه نقشی بر ظاهر انسان نمودار شود رنگ و بوی خود را در باطن می افکند . (مثلا تباکی ( نقش گریه) بازی کردن ، باعث می شود فرد واقعا به حالت گریه برسد .) حضرت علی (علیه السلام )در این باره می فرماید : اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده ، چه اندک پیش می آید که کسی خود را شبیه به گروهی سازد و جزو آنان نشود .(51) هنگامی که خدامی فرماید : قل ما یعبوا بکم ربی لولا دعائکم : اگر مرا نخوانید ، به شما عنایتی نخواهم کرد .(52) نقش زنی ظاهر بر باطن ، اختصاصی به ظواهر پسندیده ندارد ، هرگاه رفتار یا گفتارمذموم بر جوارح آدمی نمودار شود ،‌آهنگ باطنی خواهد انگیخت از این رو لقمان به فرزندش می فرماید : ولا تمش فی الارض مرحا . (53)تکبرو تفرعن ، نقش است ،‌اما حاصل آن فرعونی شدن دل می باشد .(54)
 
اصل (1) : تغییر ظاهر :
 
 این اصل می تواند از جمله اصول مهم تربیتی در دوران کودکی باشد . زیرا شکل گیری شخصیت و اخلاق درونی فرد ،‌ازمجرای گفتارها و رفتارهای وی خواهد بود . والدین ابتدا باید ظاهر سازی را مورد توجه قرار داده و ظواهر کودکی را به گونه ای تدبیر نموده تا در باطن وی تحول لازم ایجاد شود .مثلا نگاه کردن ، سخن گفتن ، سکوت کردن ، غذا خوردن و ...و اگر به گونه ای مطلوب تنظیم کنند ، احساسات ، عواطف وتصمیم گیری های مطلوبی را در درون وی خواهند انگیخت . نمونه بارز این اصل تربیتی در رفتار پیامبر (ص) بود مثلا امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند : رسول خدا(ص) شیوه اش این بود که همچون بندگان غذا می خورد و به هیئت بندگان می نشست و این به سبب فروتنی نسبت به خدای تبارک و تعالی بود.(55) دلیل اصرار پیامبر (ص) برحفظ ظواهر به این خاطر بود که توجه بدهند که ظاهر بر باطن تاثیر دارد مگر می شود کسی خود را بنده ی خدا بداند ولی به هنگام نشستن نه همچون بندگان ، که مانند سلاطین جلوس نماید ، در حالیکه بندگی حالتی است باطنی که تنها درملازمت با ظاهری معین پدید می آید.(56)روش های تربیتی :

الف. تلقین به نفس ( قولی - فعلی):
 
 یعنی ازطریق به زبان آوردن سخنی معین یا فعلی مشخص ظاهر فرد ( اقول واعمال)را تغییر دهیم .امام صادق (ع): برای دفاع از دین خود ،‌با مردم نزاع و مشاجره ی لفظی نکنید که این کار دل را بیمار می سازد (57)(درقرآن پیشنهاد شده بجای این نوع نزاع ،جدال احسن صورت پذیرد ) این نمونه ای از تلقین قولی بود و اما تلقین فعلی و مقصود آن است که صورت یک فعل مطلوب را به نحو تظاهر بر اعضا و جوارح خود آشکار سازیم و یا صورت یک فعل نامطلوب را از خود دور نمائیم . مثلا : ولا تمش فی الارض مرحا امام (صادق (علیه السلام ): از جلوه های تواضع و فروتنی آن است که انسان در جایی نشیند که فروتن از رتبه ی اجتماعی اش باشد . هرگاه این دو تلقین را درهم آمیزند ، تاثیری مضاعف خواهند داشت . برجسته ترین نمونه این به هم آمیختگی ،‌نماز است . نمازگزار سخنان معینی رابرزبان می داند و حرکات معینی را انجام می دهد که هریک با حالات باطنی ویژه ای تناسب دارد و آنها را در باطن بر می انگیزد .
 
ب. تحمیل بر نفس
 
 تفاوتش با صورت قبل در اینکه ، تلقین ، لزوما باطن انسان ،‌گریزنده و بی رغبت نیست ،‌ولی در این روش چنین فرضی ملحوظ است . تحمیل در جایی به کار می رود که کراهت وجود داشته باشد. هرگاه علی رغم کراهت و گریز باطن ، اعضا و جوارح به انجام عملی وادار گردند ، روش تحمیل به نفس مورد استفاده قرار میگیرد و بواسطه ی آن باطن رمیده ، رام و راغب می گردد (البته به شرط استمرار ، پیوستگی به عمل )در پایان این نکته را متذکر می شویم که اگرچه تحمیل به نفس ، عمدتا جنبه عملی دارد ، ولی می توان برای آن جنبه ی قولی هم قائل شد ( وقل لهما قولا کریما )(58) آمده که : هرگاه والدینت تو را مضروب کردند، ‌در برابر بگو(خدا از شما در گذرد) ونه بیش . پیداست که غالبا در چنین موردی ، زبان به این گونه قول کریمی نمی گردد ولی علی رغم میل باطنی ، باید آن را برخود تحمیل کرد .(59)

مبنای (2) : تاثیر باطن بر ظاهر :
 
 این ویژگی عبارت است از اینکه هر بذری که در دل پاشیده می شود ، شاخ و برگش بر پوست خواهد نشست . اگر براین ویژگی خوب بنگریم درخواهیم یافت که از لحاظ (نفاق )ممکن نیست زیراآنچه در عمق است به نحوی خود را به موج می آورد . اگرچه منافق به زبان چیزی می گوید که آن را در دل ندارد : یقولون با فواههم مالیس فی قلوبهم .(60) پس اگر تغییری در باطن آدمی رخ دهد بر ظاهر نمودار می شود والا باید تاویل آن را در باطن جست .
 
اصل (2): تحول باطن :
 
 اصل (تحول باطن) بیانگر آن است که در تربیت باید به فکر تحول درونی بود . این اصل با اصل پیشین (تغییرظاهر ) اگرچه ظاهرا متعارض است ،‌ولی درحقیقت هماهنگ با هم بوده و مکمل هم ودر نهایت به یک نقطه می رسند . هم ظاهر و هم باطن ، هر دو باید در کار باشند . نه تغییر ظاهر ونه تحول باطن هیچ یک به تنهایی راه به جایی نمی برد.
 
روش های تربیتی
 
 
الف. اعطای بینش ( سعی بر دگرگون ساختن تلقی آدمی از امور)
 بینش (بصیرت نوعی آگاهی عمیق و گسترده است و لذا آدمی را با واقعیت مورد نظر کاملا در می پیوندد) .هر بینشی آگاهی است ولی هر آگاهی بینش نیست بینش نوعی آگاهی عمیق و گسترده است ولی آگاهی ممکن است سطحی باشد. درقرآن روش اعطای بینش مورد تصریح قرار گرفته : قد جائکم بصائر من ربکم فمن أبصر فلنفسه و من عمی فعلیها (61) بینش های عمده ی مطرح شده در قرآن : 1. بینش در مودر نظام هستی 2. بینش در مورد دنیا 3. بینش در مودر حقیقت انسان 4. بینش در مورد تاریخ انسان 5. بینش در مورد مرگ و پس از مرگ
 
 
ب. دعوت به ایمان
 
 ایمان ،‌باور و اعتقادی است که عمیقا در وجود آدمی رسوخ می یابد و لذا جایگاه آن نه در قشر وجود آدمی بلکه در عمق وجود اوست .از این رو قرآن قول کسیکه لساناً ادعای ایمان می کند نهی می کند بعلاوه کسیکه مجبور شود برزبان کلمه کفر را براند و تظاهر به کفر کند اما به آن دل ندهد ایمانش محفوظ است . «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان ...(62)

مبنای (3) ظهور تدریجی شاکله :
 
 اعمال ورفتارها(ظاهر) و افکار و نیات (باطن) پیوسته بهم تاثیر می گذارند و حاصل این امر در اعماق وجود انسان می نشیند و رفته رفته با رسوب بیشتر سخت شده ولایه زیرین درباطن انسان شکل می گیرد : کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون: چنین نیست ، بلکه آنچه در پی کسب آن بودند ، بر دل هایشان غشایی سخت زد . (63)نکته قابل توجه آن است که شاکله در عین حال که شکل است ،‌مشکل نیز هست ،‌یعنی به ظاهر ولایه رویین باطن شکل می دهد و بعبارت دیگر ، رفتار ،‌ادراک و احساس آدمی راقالب می زند و به آنها سبک و سیاق می دهد ( چه در بعد مطلوب و چه نامطلوب )
 
اصل (3): مداومت و محافظت بر عمل :
 
 مداومت، ناظر به کمیت ومحافظت ناظر به کیفیت عمل است .مداومت ومحافظت ، در کنار هم ، تامین کننده ی تاثیر و تاثر مستمر ظاهر و باطن است ،‌زیرا مداوت بر عمل اعضاء و جوارح (ظاهر ) را پیوسته به کار می دارد و مراقبت ( جنبه باطن ) را نسبت به ضوابط ظاهر و باطنی فراهم می آورد .همراهی این دو ضروری است وعدم همراهی این دو سازنده نبوده چون اگر چه متعالیست ولی خیلی زود زایل می شود.
 
روش های تربیتی
 
 
الف. فریضه سازی
 
 این روش از اختصاصات شرایع الهی است که برخی از دستورالعمل های اساسی را که بکار بستن آنها جهت تربیت انسان ضروری است بعنوان فریضه قرار داده اند یعنی حکمی که انجام آن واجب است وبه هیچ وجه تعطیل بردار نیست . این روش متضمن مداومت و محافظت است . الزامی بودن احکام بدین گونه است که اگر فرد ،دستورالعمل معینی را در موعد مقرر آن به انجام نرساند ، ضرورت وجوب آن کاسته نمی شود ، به هر نحوو به هر میزان که بتواند باید آن را تحقق بخشد والا باید تکلیف دیگری را انجام دهد (کفاره ) و در غیر این موارد در صورت ترک عمدی باید کفاره عمد بدهد .
 
ب. تمرین ،‌تکرار و عادت دادن
 
 عادت ،‌نقش عمده ای در یادگیری دارد ،‌کودک ابتدا رفتاری را دیده و انجامش می دهد ، و تکرارش می کند و بصورت عادتی برای او در می آید . سخن گفتن ،‌راه رفتن و غذا خوردن ، نمونه هایی از عادات هستند . حضرت علی (علیه السلام ): عادت سرشت وطبیعت دوم انسان است .(64) قرآن می فرماید : وامر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها (65)ایستادگی وپافشاری برنماز سبب می گردد تا به صورت یک عادت خوب فردی در خانواده در آید. اسلام با عادت بد مقابله نموده و از تکرارش جلوگیری نموده واز دو روش بهره جسته اولاً روش فوری مانند عادت بدی چون بت پرستی ، زنده به گورکردن دختران دروغ و... ثانیا روش تدریجی در مورد عاداتی که اجتماعی بوده وبا احوال اقتصادی – اجتماعی مردم آمیخته شده به زمان طولانی برای رفعش نیاز بوده است مثل تحریم ربا .
 
ج. محاسبه نفس (ارزیابی اعمال و نیات پنهانی در آنها )
 در محاسبه نفس چند ملاک مد نظر است :
 
 1. اعمال ، مبتنی بر تقوی و انگیزه تقرب به خدا باشد پس ملاک ، حسن عمل است نه کثرت عمل.
 2. دوام عمل : امام باقر (علیه السلام ) : بهترین اعمال در نزد خدا ، عملی است که بنده برآن مداومت دارد اگرچه کم باشد .(66)
 3.اعمال خوب را زیاد تصور نکنیم : امام سجاد (علیه السلام) در مکارم الاخلاق : خدایا چنان کن که گفتارها و کردار بد خویش را زیاد بشمارم هر چند اندک باشد. بقاء در صراط مستقیم → منع از غفلت از خویش → محاسبه نفس

مبنای (4): تاثیر شرایط بر انسان :
 
 انسان همواره در وضعیت های مختلف محیطی در معرض حالات ، احساسات وافکار معینی قرار می گیرد . هم شرایط زمانی وهم مکانی ، که هریک در او آثار متفاوتی می آفریند مثلا سپیده صبح و غروب بازتاب یکسانی در فرد ندارد . سپیده طنین شور و حرکت دارد وغروب زمان مناسبی است برای فهم خسران و یا شب و روز مثل شب قدر، مثلا دشت ، به جان آدمی سخاوت می دهد و کوه ، صلابت.پیامبران همه چوپانی می کرده اند و بسیاری از آنها با دل کوهها ، انس داشته اند مانندحضرت موسی (ع) و حضرت محمد (ص) و لذا از شرح صدر برخوردارند .
 
اصل (4) : اصلاح شرایط ( ایجاد محیط مساعد تربیتی ) :
 
 انسان هم از حیث ظاهر وهم باطن خویش ،‌تحت تاثیر شرایط قرار دارد لذا برای زدودن برخی حالات نامطلوب ایجاد رفتارهای مطلوب در انسان باید در شرایط محیطی او دستکاری کرد .
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد