روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روان شناسی

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

تربیت دینی: معرفت و دانایی دینی

تربیت دینی: معرفت و دانایی دینی  
 هر شخص انسانی، استعداد خاصی دارد که آفریدگار انسان به او ارزانی داشته و وجودش را به آن مجهز فرموده است تا به کمک آن به کشف و شناسایی خود و خالق خویش، همچنین به تأمل و تفکر در مورد آفرینش انسان و جهان بپردازد. پی بردن به ارزش و اهمیت زایدالوصف این امر زمینه ی لازم را برای تشخیص مقام آفریننده ی متعال و برقراری ارتباط ویژه ی فرد با آن حقیقت هستی آفرین و هستی دار متعال فراهم می سازد. در این حالت، فرد خواسته یا ناخواسته خود را مدیون و ممنون خداوند می شناسد و به خضوع و خشوع در برابر او تن می دهد، مشروط به اینکه مانعی جدی فکر و ذهن او را از یاد خداوند غافل نکند و او را به خود مشغول ندارد. اساساً هر فعالیت و حرکت رو به کمال و از جمله تربیت دینی برای شروع موفق، ادامه ی موفقیت آمیز و پایان نتیجه بخش لازم است از معرفت مدد جوید. کسب معرفت ـ به مفهوم دقیق کلمه ـ از این نظر ضروری است که اساس هر حرکت استکمالی قرار می گیرد و به آن جهت می دهد. حضرت علی (ع) خطاب به کمیل بن زیاد می فرمایند: یا کمیلُ ما مِن حَرَکةٍ الاّ وَ أنتَ مُحتاجٍ فیها إلی مَعرَفَةٍ؛ (1) «ای کمیل! هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن به یاری جستن از معرفت نیازمندی».
 اما معرفت چیست؟ آیا معرفت همان ایمان است؟ در غیر این صورت، تناسب ایمان با معرفت چگونه است؟ ایمان را هرگز نمی توان از معرفت جدا انگاشت و بدون معرفت لازم به تربیت دینی پرداخت. این در صورتی است که معرفت در دیگر ساحت های تربیتی ضرورت نمی یابد؛ اگر هم دخیل باشد، در امر تربیت دینی ضرورت معرفت آشکارتر و حیاتی تر است. امام صادق (ع) در بیان جالب توجهی معرفت را اساس و ایمان را شاخ و برگ آن می دانند. (2) بنابراین همان گونه که شاخ و برگ درخت بدون ریشه وجود یا دوام نخواهد یافت، ایمان و تربیت دینی نیز بدون معرفت نه محقق خواهد شد و نه دوام خواهد یافت. مربی دین ابتدا معرفت می دهد، سپس به مقدار معرفتی که فراگیر به دست آورده است، او را تربیت می کند. اعطای بینش، در واقع تحریک حس آگاهی طلبی متربی است که به او فرصت هرگونه اندیشیدن را می دهد و وی را برای پذیرش تربیت دینی آماده می سازد.
 آیا معرفت، همان علم و آگاهی است؟ علم، ادراک و آگاهی از جنس یکدیگر و همه از مقوله ی روان شناسی هستند، هر چند از هویت فلسفی نیز برخوردارند. هویت فلسفی آگاهی، به چیستی و بیان ماهیت آن اشاره دارد؛ در حالی که هویت روان شناختی آگاهی به کمیت و کیفیت برخورداری شخص از آگاهی و سازوکار پیدایش آگاهی نزد شخص عالم و چگونگی تحصیل آن نظر می افکند. هنوز آگاهی با این همه اوصاف، تنها نوری از پرتو معرفت است؛ (3) معرفتی که سبب تربیت فعال و جهت دهنده می شود. اساساً تربیت باید آگاهانه و فعالانه صورت پذیرد، وگرنه دین داری و دین باوری رفته رفته خاصیت خود را از دست می دهد.
 بر اساس حکمت الهی شعاع آگاهی انسان تا حدی است که با بهره برداری لازم و کافی از آن انسان می تواند به خداوند و احکام شریعت معرفت پیدا کند و به مقتضای آن رفتار کند. معرفت انسان به خداوند به شرطی سیر صعودی خواهد یافت که خودشناسی انسان زمینه ی خداشناسی او را فراهم آورد؛ در غیر این صورت به سیر نزولی و افت اعتبار گرفتار خواهد شد و تربیت، نتیجه ی عکس خواهد داد. تنظیم و تأمین این امور همه به چگونگی تربیت دینی بستگی دارد. علاوه بر معرفت لازم به خداوند، راه و راهنماشناسی نیز در حوزه ی معرفت شناسی از اهمیت زائدالوصفی برخوردار است، به گونه ای که بدون آن حد نصاب خداشناسی هرگز تحقق نمی یابد. از همه مهم تر، مربی دینی خوب است بداند که خداوند، انبیا و اولیای الهی را قبلاً تربیت کرده است. تا آنان هم خود به تربیت اهل ایمان اقدام فرمایند. (4)
 تربیت دینی: احساس دینی
 
 معرفت دینی، همیشه و در هر شرایطی احساس دینی متناسب با خود را در پی دارد. چنین احساسی به گونه ای خاص در وجود شخص تجلی می یابد تا خود بتواند گرایش ها و رفتار فرد را سامان دهد. احساسی که در اثر معرفت ایمانی به شخص دست می دهد، گرایش های متعالی او را تقویت می کند و به رفتار و اعمال و حرکات او جهت می بخشد. احساس مزبور، همچنین گرایش های متعالی ناشی از آن، به طور طبیعی و فطری برای شخص حاصل می شود، با وجود این انتخاب یک سبک و جهت خاص، به بینش ایمانی و معرفت اعتقادی خود شخص بستگی دارد. معرفت دینی به صاحبش کمک می کند تا وی این جهت را تحت تأثیر تربیت دینی و متناسب با خاصیت و مفاد آن برگزیند. معرفت، احساس، گرایش و انتخاب، از عناصر روان شناختی مهم و اساسی سامان دهی تربیت دینی هستند، گرچه خود از تربیت دینی رنگ و رو، و نیرو می پذیرند. از میان عناصر مزبور، هر اندازه معرفت ما نافذتر و دقیق تر باشد احساس، گرایش و انتخاب ما مطمئن تر و جذاب تر خواهد بود.
 بر این اساس، احساس مطمئن تر به تحصیل گرایش های برتر می انجامد و گرایش های برتر نیز به شوق مؤکد نسبت به گزینش شایسته تر مجموعه ای از باورها و ارزش ها کمک می کند. تربیت دینی نه تنها بر پایه ی عناصر فوق شکل می پذیرد، بلکه به سهم خود مسیر دستیابی به اهداف تربیت دینی را هموار می سازد و به شخص و جنبه های وجودی و زندگی او جهت می دهد. بنابراین لازم است معلمان و مربیان دینی با توجه به ظرفیت های معرفتی، احساسی، گرایشی و ارادی فراگیران، در انتخاب و پذیرش باورها و ارزش های دینی اهمیت قایل باشند و با توجه به این عوامل از وظیفه ی هدایتگرانه و روشنگرانه ی خویش غفلت نورزند، و با راهنمایی های ارزشمند، راه را فراروی دیگران روشن سازند تا آنان خود از میان گزینه های گوناگون جهت انتخاب برتر اقدام کنند. این عوامل چهارگانه که باشند، متربی کوچک ترین تحمیل و اجباری را در سبک، فرهنگ و محتوای تربیت دینی احساس نخواهد کرد و در نتیجه تربیت دینی موافق طبع او صورت خواهد پذیرفت. هنگامی که راه درست از نادرست و رشد از گمراهی و حق از باطل به خوبی تشخیص داده شود، دیگر کوچک ترین مجالی برای اکراه و الزام در مسیر دین گرایی و تربیت دینی فرد باقی نمی ماند: «لاَ إِکرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ». (بقره: 256).
 تربیت دینی: توانایی دینی
 
 توانمندی فراگیر، از دیگر ارکان مهم در تربیت دینی به شمار می رود. نظر به اینکه تربیت دینی تعهدآور است، این تکلیف و تعهد باید با میزان توانایی فرد از جهات گوناگون تناسب و توازن داشته باشد. اگر خداوند فرموده است: لاَ یُکلِّفُ اللهُ نَفسًا إِلاَّ وُسعَهَا (بقره: 286) به این دلیل است که تکالیف دینی برحسب توانایی شخص تعریف و تعیین می شود و انسان مکلف، به میزان توانایی خویش نسبت به آن تکالیف و عمل براساس آن ها ملتزم و متعهد خواهد شد.
 توانمندی فراگیر، تنها به قلمرو توانمندی های جسمانی و بدنی او محدود نمی شود؛ بلکه توانمندی های حسی، حرکتی، فیزیولوژیک، روحی، روانی، ذهنی و عقلانی او را نیز دربر می گیرد. چیزی که هست، هر نوع توانمندی یا ناتوانمندی اقتضائات مخصوص به خود دارد؛ یعنی در شرایطی اساساً تربیت دینی مهمل و بی خاصیت و تکلیف ساقط می شود؛ اما در شرایط دیگری تربیت دینی مؤثر، ولی بسته به آن شرایط تکلیف سبک تر می شود. برای نمونه، اگر شخص دچار معلولیت روانی یا عقلانی باشد، طبعاً تربیت دینی در مورد او بی اثر خواهد بود و تکلیف از عهده ی او برداشته خواهد شد. چه بسا شخص از جنبه ی جسمانی هیچ مشکلی نداشته باشد، اما از جهت روانی یا عقلانی با مشکل روبرو باشد. در این صورت تربیت دینی معیار خود را از دست خواهد داد. بدیهی است بدون عنصر توانایی روانی و عقلانی، دین باوری و دین داری موضوعیت نمی یابد و فرد ناتوان هیچ گاه مورد خطاب امر و نهی دینی قرار نمی گیرد؛ از این رو توانایی عقلانی را باید از ارکان روان شناختی تربیت دینی برشمرد که بدون آن تربیت دینی حاصلی ندارد؛ اما به عکس، چنانچه فراگیر تنها از مشکل جسمانی رنج می برد بدون اینکه با کمترین مشکل عقلانی و روانی روبرو باشد، تربیت دینی به قوت خود باقی است و متناسب با توانایی فراگیر تکلیف آور خواهد بود.
 پی‌نوشت‌ها:
 
 * استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
 1. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 171.
 2. قال الصادق (ع): ... اَلمَعرِفَةُ أَصلٌ فَرعها الإیمانُ. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 3، ص 14.
 3. قال الصادق (ع): اَلخَشیةُ میراثُ العِلمِ وَالعِلمِ شُعاعُ المَعرِفَةِ وَ قَلبُ الإیمانِ ... . همان، ج 2، ص 52.
 4. اشاره به فرمایش مولی امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به کمیل: یا کمیل! إنَّ رَسُولُ اللهِ اَدّبَهُ اللهِ و هُوَ (ع) أَدّبَنی وَ أَنَا اؤدّبُ المؤمُنین وَ اَورَثَ آدابَ المُکرَمین. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 171.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد